سالروز ولادت امام حسن عسکری علیه السلام

سالروز ولادت با سعادت امام یازدهم حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) را به تمامى شیعیان جهان تبریک عرض نموده، امیدواریم خداوند متعال توفیق پیروى آن امام همام را به همه ما عنایت فرموده ودر فرج فرزند بزرگوارش حضرت مهدى (علیه السلام) تعجیل فرماید.

حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) در سال 232 هجرى قمرى در روز هشتم ماه ربیع الثانى در شهر مدینه به دنیا آمد، پدر آن حضرت امام بزرگوار حضرت هادى، ومادرش خانمى به نام حدیثه بود. نام ایشان حسن، وکنیه آن بزرگوار ابو محمّد واز القاب ایشان زکى و عسکرى است.


آنچه از صفات بزرگ وفضائل که لازمه امامت است در آن حضرت جمع بود، یعنى: در علم، وزهد، کامل بودن در عقل وخرد، عصمت، شجاعت، کرم وبزرگوارى از تمام مردم زمان خود برتر بود، وعلاوه بر نصوص که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) وامامان گذشته در باره امامت آن حضرت وارد شده بود، حضرت امام هادى (علیه السلام) یعنى پدر بزرگوارشان نیز تصریح به امامت آن جناب فرمودند، ودر روایتى که مرحوم شیخ مفید (رحمه الله) در کتاب گرانقدر ارشاد نقل کرده است، حضرت امام هادى (علیه السلام) چهار ماه قبل از شهادت، امام عسکرى (علیه السلام) را وصىّ خود قرارداد، وبه امامت آن حضرت تصریح کرده وگروهى از دوستان و شیعیان را بر این امر گواه گرفت:


أَخْبَرَنی أَبو القاسم جعفرُ بن محمد ، عن محمد بن یعقوب ، عن علیِّ ابن محمد ، عن محمد بن أحمد النهدی ، عن (یحیى بن یسار الَعنبری ) قالَ : أَوْصى أَبو الحسن علیُّ بن محمّد إِلى ابنه الحسن (علیه السلام) قَبْلَ مُضیِّه بأَربعة أشهر ، وأَشارَ إِلیه بالأمْرِ من بعده ، وأَشْهَدَنی على ذلک وجماعةً من الموالی.

نام کتاب : الإرشاد نویسنده : الشیخ المفید    جلد : 2  صفحه : 314

http://yon.ir/l1NLg

آن حضرت در میان مردم وبزرگان وحتّى افراد مخالف از احترام خاصى برخوردار بود، به حدّى که حتى ناخواسته آن حضرت را احترام مى کردند. در اینجا به همین مناسبت وبراى آنکه فضل آن بزرگوار براى خواننده عزیز معلوم شود، داستانى را که مرحوم شیخ مفید (رحمه الله)در کتاب ارشاد نقل کرده است مى آوریم.
مرحوم شیخ مفید (رحمه الله) از ابن قولویه نقل کرده است که:

احمد بن عبیدالله بن خاقان متصدى املاک وخراج شهر قم بود که از طرف بنى عباس به این کار گماشته شده بود، پس روزى نام علویان و مذهب آنان، در مجلس او برده شد و او مردى بود که با اهل بیت دشمنى بسیار داشت. در عین حال گفت:
من مردى از علویان مانند حسن بن على حضرت امام عسکرى» در وقار وآرامش وعفّت وپاکدامنى وبزرگوارى در نزد خاندان خود ندیده ونشناخته ام، به طورى که همه فامیل او را بر سالمندان وبرزگان خود مقدّم مى داشتند، همچنین همه سران لشگر ووزراء وعموم مردم او را بر سایرین مقدم داشته احترام مى کردند.
روزى پدرم براى دیدار با مردم نشسته بود، ومن بالاى سر او ایستاده بودم، ناگاه دربانان آمده وگفتند: ابو محمّد ابن الرضا بر در خانه است، پدرم به آواز بلند گفت: اجازه اش دهید تا وارد شود.
من از آنچه از ایشان شنیدم واز جرأت آنان که نام مردى را در حضور پدرم با کنیه نام بردند متعجب شدم، با آنکه جز خلیفه یا ولیعهد، یا کسى را که سلطان دستور داده بود نزد پدرم، با کنیه نام نمى بردند.
پس دیدم مردى گندمگون، خوش اندام، خوش صورت، جوان، باجلالت و هیبتى نیکو وارد شد. چون چشم پدرم به او افتاد، از جا برخاست وچند قدم به سوى او رفت، ومن به یاد ندارم با هیچ یک از بنى هاشم و افسران و برزگان چنین رفتارى کرده باشد، چون به او نزدیک شد او را در آغوش کشیده صورت وسینه او را بوسید، و دست او را گرفته بر مسند خود که روى آن مى نشست نشانید، و در کنار او نشسته رو به او کرد وبا او به گفتگو پرداخت.


در ضمن سخنان به آن حضرت مى گفت: قربانت شوم، فدایت شوم، ومن همچنان از آنچه مى دیدم در تعجب بودم، در این هنگام دربانان آمدند، وخبر از ورود موفق» برادر خلیفه دادند، امّا پدرم همچنان سر گرم گفتگو با امام عسکرى (علیه السلام) بود اعتنایى به آنچه دربانان گفته بودند نکرد، تا زمانى که غلامان ونوکران برادر خلیفه آمدند، پدرم در این حال آن حضرت را بااحترام وعزت هر چه تمام تر بدرقه کرد، وبه طورى که موفّق آن حضرت را نبیند او را در آغوش کشیده وبا آن حضرت خداحافظى کرده وآن بزرگوار رفتند.

من که همچنان متعجب بودم به نوکران گفتم:

واى بر شما این چه کسى بود که شما وپدرم او را این چنین احترام نمودید؟ گفتند: این شخص مردى علوى است به نام حسن بن على ومعروف به ابن الرضا، من همچنان در تعجب بودم تا آنکه شب شد، و رسم پدرم آن بود که شبها بعد از نماز گزارش کارهاى روزانه را تنظیم مى کرد، چون نماز را خواند در برابر او نشستم، گفت: اى احمد کارى دارى؟
گفتم: آرى، اگر اجازه دهى پرسش کنم، گفت: اجازه ات دادم، گفتم: پدر جان این مردى که امروز به اینجا آمد وتو به او مى گفتى: پدر ومادرم فداى تو، وآنچنان او را احترام کردى که بود؟
گفت: پسر جان این امام وپیشواى رافضیان حسن بن على معروف به ابن الرضا است، سپس کمى سکوت کرده ومن نیز ساکت بودم، آنگاه گفت: پسر جان! اگر خلافت و زمامدارى از خاندان بنى العباس بیرون رود، هیچ کس از بنى هاشم غیر او شایسته خلافت نیست، واین به خاطر برترى وفضل وپاکدامنى وپارسایى وزهد وعبادت وخوش خلقى وشایستگى اوست، واگر پدرش را دیده بودى مردى بود خردمند وهوشیار ودانشمند.


احمد مى گوید: من که این سخنان را از پدرم شنیدم وآن رفتار را باامام عسکرى (علیه السلام) از او دیدم دچار حیرت وخشم وسرگردانى شدم، بعد از آن تصمیم گرفتم که خود در این باره تحقیق کنم، به دنبال این تصمیم از افراد مختلف راجع به او پرسیدم، از هیچ یک از بنى هاشم، وسرکردگان ونویسندگان وقاضیان وفقهاء ودیگر مردم نپرسیدم جز آنکه همه به فضل وکمال او اعتراف کرده او را مردى محترم شمردند، از این رو مقام وشخصیت او در نظرم بزرگ شد، زیرا دیدم دوست ودشمن او را به نیکى یاد کرده تمجید وستایش مى کنند.

آدرس و متن روایت (داستان) :

http://yon.ir/M7NnG

نام کتاب : الإرشاد نویسنده : الشیخ المفید    جلد : 2  صفحه : 321


آن بزرگوار همانند پدران گرامى خویش از چنان اخلاق ورفتار والائى برخوردار بود که دشمنان نیز تحت تأثیر اخلاقش قرار مى گرفتند، به عنوان مثال آن حضرت را به زندانبانى به نام على بن اوتاش سپردند، این شخص به شدّت باخاندان پیامبر دشمنى میوزرید، وبا آل ابى طالب با شدت وخشونت رفتار مى کرد، وقتى آن حضرت را به زندان او فرستاند به او گفتند:با او چنین وچار رفتار کن!!،

بیش از یک روز نگذشته بود که آنچنان در مقابل امام (علیه السلام)تواضع مى کرد که گونه بر خاک مى گذشت، وسر بزیر انداخته به آن بزرگوار نگاه نمى کرد، وهنگامى که آن حضرت از زندان او بیرون رفت این شخص از بهترین شیعیان شده بود، واین بواسطه جلالت ومهابت واخلاق امام عسکرى (علیه السلام) بود.

http://yon.ir/nYOKs

نام کتاب : الکافی- ط الاسلامیة نویسنده : الشیخ الکلینی    جلد : 1  صفحه : 508


آن حضرت همانند پدران بزرگوارش داراى کرامات ومعجزایى نیز بوده اند که مورخان نقل کرده اند وما در اینجا فقط به ذکر یک مورد مى پردازیم.
شخصى به نام احمد بن محمد مى گوید: در زمانى که مهتدى عباسى دست به کشتار موالیان ترک ووابستگان خود زد، من نامه اى به حضرت عسکرى (علیه السلام) نوشتم که: سپاس خداى را که او را از ما به خود سرگرم کرد، زیرا من شنیده بودم که او شما را تهدید به قتل کرده است وگفته است که: من ایشان را از روى زمین بر مى دارم، حضرت عسکرى (علیه السلام) به من نوشت:

عمر او به این کارها کفاف نخواهد داد، از امروز پنح روز بشمار وروز ششم پس از خوارى وذلتى که به او برسر گشته خواهد شد، وچنان شد که آن حضرت فرموده بود.

16 - إسحاق قال: حدثنی محمد بن الحسن بن شمون قال: حدثنی أحمد بن محمد قال: کتبت إلى أبی محمد علیه السلام حین أخذ المهتدی فی قتل الموالی: یا سیدی الحمد لله الذی شغله عنا، فقد بلغنی أنه یتهددک ویقول والله لأجلینهم عن جدید الأرض فوقع أبو محمد علیه السلام بخطه: ذاک أقصر لعمره، عد من یومک هذا خمسة أیام ویقتل فی الیوم السادس بعد هوان واستخفاف یمر به فکان کما قال علیه السلام.

http://yon.ir/1Y0Un

نام کتاب : الکافی- ط الاسلامیة نویسنده : الشیخ الکلینی    جلد : 1  صفحه : 510


ودر اینجا بعض از کلمات حکمت آمیز حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) ذکر میکنیم:


1- پرهیز از جدال و شوخی
لا تُمارِ فَیَذْهَبَ بَهاؤُکَ وَ لا تُمازِحْ فَیُجْتَرَأَ عَلَیْکَ.»:
جدال مکن که ارزشت میرود و شوخی مکن که بر تو دلیر شوند.
(تحف العقول ص 486)

2- تواضع در نشستن
مَنْ رَضِیَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ یَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِکَتُهُ یُصَلُّونَ عَلَیْهِ حَتّی یَقُومَ.»:
هر که به پایین نشستن در مجلس خشنود باشد، پیوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخیزد.

3- هلاکت در ریاست و افشاگری
دَعْ مَنْ ذَهَبَ یَمینًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِیَ یَجْمَعُ غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْی وَ إِیّاکَ وَ الاِْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّیاسَةِ، فَإِنَّهُما یَدْعُوانِ إِلَی الْهَلَکَةِ.»:
آن که را به راست و چپ رود واگذار! به راستی چوپان، گوسفندانش را به کمتر تلاشی گِرد آوَرَد. مبادا اسرار را فاش کرده و سخن پراکنی کنی و در پی ریاست باشی، زیرا این دو، آدمی را به هلاکت میکشانند.

4- گناهی که بخشوده نشود
مِنَ الذُّنُوبِ الَّتی لا تُغْفَرُ : لَیْتَنی لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا. ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراکُ فِی النّاسِ أَخْفی مِنْ دَبیبِ الَّنمْلِ عَلَی الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِی اللَّیْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»:
از جمله گنـاهانی کـه آمرزیده نشود ایـن است که [آدمی ] بگوید: ای کاش مرا به غیر از این گناه مؤاخذه نکنند. سپس فرمود: شرک در میان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سیاه در شب تار نهانتر است.

5- نزدیکتر به اسم اعظم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ أَقْرَبُ إِلَی اسْمِ اللّهِ الاَْعْظَمِ مِنْ سَوادِ الْعَیْنِ إِلی بَیاضِها.»:
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» به اسم اعظم خدا، از سیاهی چشم به سفیدیاش نزدیکتر است.

من الله التوفیق

مامان خــــودت بـاش !

شناخـت یکـ جایگـاه و بهتــرین استــاد و مــربی

به مناسبــت عیدالله الأکبـــــر ،عیـــد غیدیــــر خــم (2)

حضرت ,علیه ,السلام ,بن ,امام ,کرده ,علیه السلام ,آن حضرت ,او را ,عسکرى علیه ,را به , الشیخ الکلینی    جلد ,الاسلامیة نویسنده  الشیخ الکلینی , الشیخ المفید    جلد , الإرشاد نویسنده  الشیخ المفید

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مسعود سرداری مرکز ادویه ایران خرید و فروش انواع ادویه جات دکوراسیون داخلی تجهیزات استخر دانلود کتاب زیست شناسی سلولی مولکولی لودیش فارسی pdf È×Ö Ì§ KÌñG Ö£ MÚ§ÌÇ آواز کده خانه مجله مراقبت و درمان بیماری های کبد،کلیه و معده حایری