دست نوشته ...



کلیپ تصویری | مامان خودت باش!

وقتی بدی‌ها با یک نگاه از بین می‌روند .

  همۀ ما دوست داریم پاک باشیم. به همین دلیل همۀ ما عیب‌هایمان را قایم می‌کنیم. مامان خودت باش. مامان اصلاً این‌جوری نیست که سعی بکند کثیف‌کاری لباس بچه‌ را نبیند. می‌برد قشنگ تمیزش می‌کند و یک پارچ عطر هم نمی‌خواهد، ماشاءالله خودش بچه معطر است. مامان خودت باش. یک درد بزرگ این است که بدی‌ها گوشه و کنار دل انسان قایم می‌شوند! چرا؟ چون انسان از بدی‌ها بدش می‌آید! سعی می‌کند آنها را نبیند! به جای اینکه سعی کند آنها را نداشته باشد، سعی می‌کند آنها را نبیند. نه آقا ما پاک می‌کنیم. حالا پاک کردن چون سخت است، بعد انسان هم عجله دارد می‌گوید فعلاً قایم کنم. و بعد دیگر قایم می‌شود دیگر.

و .

دریافت با کیفیت (پایین(8 مگابایت) | متوسط(39مگابایت) | بالا (59 مگابایت) 


باهم خـَطِ فکـری سیدالشهداء

و

بِینـش دینی و تربیـتی ایشان را بشناسیـم

در حدیثی پرامون اهمیت و بزرگی ارزش مباحث اخلاقی» از توصیه ها و نکاتی که أمیرالمؤمنین (علیه السلام) خطاب به فرزند گرامیشان چنین آمده است که فرمود:

إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ مَحَاسِنَ اَلْأَخْلاَقِ وُصْلَةً بَیْنَهُ وَ بَیْنَ عِبَادِهِ، فَیَجِبُ أَحَدَکُمْ أَنْ یَتَمَسَّکَ بِخُلُقٍ مُتَّصِلٍ بِاللَّهِ تَعَالَى؛ خداوند سبحان فضائل اخلاقی را وسیله ارتباط میان خودش و بندگانش قرار داده، همین بس که هر یک از شما دست به اخلاقی بزند که او را به خدا مربوط سازد» نزهة الناظر وتنبیه الخاطر /الحُلوانی، حسین بن نصر /صفحه : 52

به تعبیر دیگر، خداوند بزرگترین معلم اخلاق و مربی نفوس انسانی و منبع تمام فضائل است، و قرب و نزدیکی به خدا جز از طریق تخلق به اخلاق الهی مکان پذیر نیست!

بنابراین، هر فضیلت اخلاقی رابطه ای میان انسان و خدا ایجاد می کند و او را گام به گام به ذات مقدسش نزدیکتر می سازد.

امام حسین(علیه السلام)، از جمله مربیان آسمانى است که پیروى واقعى از سیره عملى و اخلاقى آن حضرت، سعادت فرد و جامعه را تضمین مى نماید و آنان را به سجایاى اخلاقى و فضایل انسانى مى‏رساند.

رسول خدا, اثر اجتماعى و نقش تربیتى امام حسین(علیه السلام) را به چراغ هدایت و کشتى نجات» تعبیر نموده، مى فرماید:

انّ الحسین مصباح الهدى وسفینة النجاة؛[1] همانا حسین» چراغ هدایت، و کشتى نجات است».

ماجرای و داستانی را که به بیان این جمله بسیار بزرگ پیغمبر اکرم در وصف حضرت سید الشهداء، ختم شد را از منابع اهل سنّت، که ابراهیم بن محمد بن مؤید جُوینی شافعی باشد صاحب کتاب فرائد السمطین از علمای اهل سنت است نقل کنم:

روزى امام حسین(علیه السلام)در دوران کودکى به حضور جدش پیامبر اعظم, شرفیاب شد. آن حضرت با دیدن سیدالشهداء فرمود: مرحبا بک یا ابا عبدالله‏، یا زین السماوات والارض؛ خوش آمدى اى حسین! اى زینت آسمان‏ها و زمین!»

اُبىّ بن کعب» که کنار حضرت نشسته بود، گفت: ای رسول خدا‏! غیر از تو کسى هست که زینت آسمان‏ها و زمین باشد؟ (چگونه حسین را این‏گونه صدا مى‏زنى؟) پیغمبر فرمود:

یا اُبىّ! والذى بعثنى بالحق نبیّا، انّ الحسین بن علىّ، فى السّماء، اکبر منه فى الارض، وانّه المکتوب على یمین العرش: انّه مصباح الهدى وسفینة النجاة وامام غیر وهن؛ اى اُبىّ! سوگند به خدا که مرا به حق پیامبر فرستاده، جایگاه حسین در آسمان‏ها بیش از زمین است! در سمت راستِ عرش خدا نوشته شده: حسین چراغ هدایت، و کشتى نجات، و پیشواى بى‏لغزش است».

چنانکه خود آن حضرت درنامه ای که در جواب، نامه های کوفیان فرستاند و در آن نامه حضرت مسلم بن عقیل (سلام الله علیه) را بعنوان سفیر خود معرفی کردند چنین فرمودند: اِنْ تَسْمَعُوا قَوْلی، وتُطیعُوا اَمْرى، اَهْدِکُمْ سَبیلَ الرَّشادِ؛ [تاریخ الطبری الطبری، ابن جریر    جلد : 4  صفحه : 266] اگر سخنان مرا بپذیرید و گفته هایم را عمل کنید، شما را به راه رشد و خوشبختى هدایت مى‏نمایم»

خداوندا! توفیق پیروى واقعى از امام حسین(علیه السلام) را به همه ما مرحمت فرما، مگر ما در این دنیا بدنبال چیزی هستیم ؟؟! آیا بدنبال چیزی غیر از هدایت شدن به راه خوشبختی و رسیدن به سعادت هستیم ؟!

الان که با این مقدمه به اینجا رسیدیم که از نسخه های شفابخش سیدالشهداء (علیه السلام) بهره مند شویم، باید دید که حضرت چه چیزی را برای ما تجویز کرده اند:

  • اولین کلامی را که حضرت نقل خواهم کرد، اساس و زیربنای فکری حضرت را برایمان نمایان میکند، که اساساً چرا حضرت دست به قیام زدند و ما باید چگونه باشیم، [خوب دقت کنید]، چنین فرمودند:

امام حسین (علیه السلام): لایَحِلُّ لِعَینٍ مُؤمِنَةٍ تَرَى اللّه َ یُعصى فَتَطرِفَ حَتّى تَغَیِّرَهُ ؛ [الأمالى،طوسى، ص55]

بر هیچ چشم مؤمنى روا نیست که ببیند خدا نافرمانى مى شود و چشم خود را فرو بندد، مگر آن که آن وضع را تغییر دهد.

چقدر اطراف مارا اطاعات خداگرفته است؟ چقدر اطراف ما را معصیت و نافرمانی خدا پُرکرده است؟!

اگر دو رو بر ما معصیت است که خدابدادمان برسد که در چه فضایی داریم تنفس میکنیم!

اگر نـَه خیر، الحمدلله در جَـوّ و فضایی سالم زندگی میکنیم، لکن بعضاً اطرافیان ما یا خودمان کارهایی انجام میدهیم که خلاف دستورات و موازین شرعی است، اگر حضرت سیدالشهداء بودند آیا از کنار این رفتار ما به سادگی عبور میکردند یا برخوردی درخور عمل ما میکردند؟!

اگر مؤمن واقعا ایمان با دِل و جانش گِره خورده است و واقعا عاشق و مُحِب سیدالشهداست باید دِل حضرت را بدست بیاورد، وگرنه هرسال خود آقا لطف و مرحمت میکنند من رو سیاه رو میخرند و صدقه سری شما خوبان وارد مجالسِ اشک و روضه خودشان میکنند، هرسال بیایم و بگویم: آقا ببخش، آقا اشتباه کردم! چیزی درست میشود ؟؟ کـِی میخواهم به خودم بیایم و سـَرِ قول و قراری که با آقا می بندم بایستم ؟



[1] - عن أبی عبد اللّه الحسین - علیه السلام - [أنّه] قال: أتیت [یوما] جدّی رسول اللّه - صلّى اللّه علیه و آله-، فرأیت ابیّ بن کعب جالسا عنده، فقال جدّی: مرحبا بک یا زین السماوات و الأرض! فقال ابیّ: یا رسول اللّه! و هل أحد سواک زین السماوات و الأرض؟ فقال النبی - صلّى اللّه علیه و آله - یا ابیّ بن کعب و الّذی بعثنی بالحقّ نبیّا، إنّ الحسین بن علیّ فی السماوات، أعظم ممّا هو فی الأرض و اسمه مکتوب عن یمین العرش: إنّ الحسین مصباح الهدى و سفینة النجاة. ثم إنّ النبیّ - صلّى اللّه علیه و آله - أخذ بید الحسین - علیه السلام-، و قال: أیّها الناس! هذا الحسین بن علیّ ألا فاعرفوه، و فضّلوه کما فضّله اللّه عزّ و جلّ، فو اللّه لجدّه على اللّه أکرم من جدّ یوسف بن یعقوب، هذا الحسین جدّه فی الجنّة، (و جدّته فی الجنّة) ، و امّه فی الجنّة، و أبوه فی الجنّة، و أخوه فی الجنّة، و عمّه فی الجنّة، و عمّته فی الجنّة، و خاله فی الجنّة، و خالته فی الجنّة، و محبّوهم فی الجنّة، [و محبّو محبّیهم فی الجنة] . مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر , جلد 4 , صفحه 51


دیگر چه‌طور باید به ما بگویند که مهم است»؟!


اساساً در شاد بودن به شادی اهل‌بیت علیهم السلام ثواب بیشتری هست تا در غمگین شدن به مظلومیت اهل‌بیتعلیهم السلام؛ چون رنج اهل‌بیتعلیهم السلامدیده می‌شود و اگر کسی عقلش به دیده‌‌اش باشد مظلومیت اهل‌بیتعلیهم السلامرا لمس می‌کند، متأثر می‌شود و تأثر خودش را نشان می‌دهد اما نمی‌تواند فرح و سرور جایگاهی مثل عید غدیر را ببیند. شاد شدن به شادی اهل‌بیتعلیهم السلامدشوارتر است تا غمگین شدن در عزای اهل‌بیتعلیهم السلام.

در روایت می‌فرماید: مؤمنین در عید غدیر مورد عفو و بخشش و مغفرت و رحمت قرار می‌گیرند، بیش از ماه مبارک رمضان و شب عید فطر-شب عید فطری که هر کسی در ماه رمضان بخشیده نشده باشد در شب عید فطر بخشیده می‌شود-و بیش از تمام طول سال.(فَإِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ لِکُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ وَ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ ذُنُوبَ سِتِّینَ سَنَةً وَ یُعْتِقُ مِنَ النَّارِ ضِعْفَ مَا أَعْتَقَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ لَیْلَةِ الْفِطْرِ؛ تهذیب‌الاحکام/6/24)

می‌فرماید: کسی که عید غدیر را گرامی بدارد تا وقتی گناه کبیره‌ای انجام نداده اگر از دنیا برود مات شهیدا!» (فَمَنْ تَزَیَّنَ لِیَوْمِ الْغَدِیرِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ کُلَّ خَطِیئَةٍ عَمِلَهَا صَغِیرَةً أَوْ کَبِیرَةً وَ بَعَثَ اللَّهُ إِلَیْهِ مَلَائِکَةً یَکْتُبُونَ لَهُ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعُونَ لَهُ الدَّرَجَاتِ إِلَى قَابِلِ مِثْلِ ذَلِکَ الْیَوْمِ فَإِنْ مَات‏ مَاتَ شَهِیداً وَ إِنْ عَاشَ عَاشَ سَعِیدا؛ اقبال‌الاعمال/1/464) در عید غدیر شما هر کاری از ثواب انجام می‌دهید، ثواب هشتاد ماه عبادت را به شما می‌دهند! در روز عید غدیر هر بِرّی، هر قدمی برای برادران دینی برداشته شود لا تُعدّ و لا تُحصی» است.

امام صادقعلیه السلامدر روایتی می‌فرماید: اطعام به مؤمنین مانند اطعام همۀ انبیاء و صدیقین است! (وَ مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِناً کَانَ کَمَنْ أَطْعَمَ جَمِیعَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الصِّدِّیقِین؛ اقبال‌الاعمال/1/465)

خود امیرالمؤمنین علیعلیه السلام در یک عید غدیری که در روز جمعه‌ای بود، سخنرانی کردند و بعد مؤمنین را جمع کردند به خانۀ امام حسن مجتبیعلیه السلام بردند، هم مؤمنین را اطعام کردند و هم به آنها هدیه دادند. (ثُمَّ أَخَذَ ص فِی خُطْبَتِهِ الْجُمُعَةِ وَ جَعَلَ صَلَاتَهُ جُمُعَةً صَلَاةَ عِیدٍ وَ انْصَرَفَ بِوُلْدِهِ وَ شِیعَتِهِ إِلَى مَنْزِلِ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع بِمَا أَعَدَّ لَهُ مِنْ طَعَامِهِ وَ انْصَرَفَ غَنِیُّهُمْ وَ فَقِیرُهُمْ بِرِفْدِهِ إِلَى عِیَالِه‏؛ اقبال‌الاعمال/1/464) امام رضاعلیه السلامسنت‌شان این بود که عید غدیر هر کسی به خانۀ ایشان می‌آمد او را برای شام، نگه می‌داشت و وقتی می‌خواست برود، به او هدایای متنوعی-از انگشتر تا پارچه تا هدایای مختلف-می‌داد تا برای بچه‌هایش ببرد.

امیرالمؤمنین علیعلیه السلام در سخنرانی خود، به مؤمنین سفارش می‌کرد که وقتی از اینجا رفتید، بروید به خانواده‌هایتان رسیدگی کنید-مثلاً-بروید بهترین غذا را برای خانوادۀ خودتان تهیه کنید. (عُودُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ بَعْدَ انْقِضَاءِ مَجْمَعِکُمْ بِالتَّوْسِعَةِ عَلَى عِیَالِکُمْ؛ اقبال‌الاعمال/1/463)

عید غدیر را خیلی عجیب گرامی می‌داشتند. امام صادقعلیه السلاممی‌فرماید: غدیر در آسمان‌ها شناخته‌شده‌تر و مشهورتر از زمین است (قَالَ إِنَّ یَوْمَ الْغَدِیرِ فِی السَّمَاءِ أَشْهَرُ مِنْهُ فِی الْأَرْضِ؛ تهذیب الاحکام/6/25) فرشته‌ها گناه نمی‌کنند، کجا تضمین می‌شود گناه نکنند؟ عید غدیر در قصری که در آسمان بالا برای جشن غدیر تعبیه شده است. آنها غدیر را بهتر می‌شناسند تا ما! آنها می‌دانند هستی‌شان به عید غدیر بسته است.

هر یک درهمی که شما در راه خدا صدقه بدهی، انفاق کنی یا صله بدهی-در روزهای عادی-ده‌برابر حساب می‌شود، اما روز عید غدیر اگر این کار را انجام دهی، دویست هزار برابر برایتان حساب می‌شود! (فَالدِّرْهَمُ فِیهِ بِمِائَتَیْ أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ الْمَزِیدُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل؛ اقبال‌الاعمال/1/463)  

می‌فرماید: أَیْنَ مَا کُنْتَ فَاحْضُرْ یَوْمَ الْغَدِیرِ عِنْدَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع»(تهذیب‌الاحکام/6/24) هر کجا بودی یک کاری کن عید غدیر نجف اشرف در حرم امیرالمؤمنینعلیه السلامباشی.

در روز عید غدیر خدا چه‌کار می‌کند؟

فَإِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ لِکُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ وَ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ ذُنُوبَ سِتِّینَ سَنَةً» خدا گناه شصت سال را می‌بخشد وَ یُعْتِقُ مِنَ النَّارِ ضِعْفَ مَا أَعْتَقَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ لَیْلَةِ الْفِطْرِ»(تهذیب‌الاحکام/6/24) و خدا در روز عید غدیر دوبرابر شب قدر، دو برابر شب عید فطر، دوبرابر ماه مبارک رمضان، از آتش جهنم نجات می‌دهد.

در این روز دستور داده شده که مؤمنین با هم مصافحه کنند، دست بدهند، روبوسی کنند. در آخر این روایت دوتا کلمه است که می‌فرماید: وَ اللَّهِ لَوْ عَرَفَ النَّاسُ فَضْلَ هَذَا الْیَوْمِ بِحَقِیقَتِهِ لَصَافَحَتْهُمُ الْمَلَائِکَةُ فِی کُلِّ یَوْمٍ عَشْرَ مَرَّات‏»(تهذیب‌الاحکام/6/24) اگر مردم فضل این روز را به حقیقتش درک کنند، ملائکه-نه فقط در روز عید غدیر بلکه- در طول سال هر روز ده مرتبه با آنها مصافحه می‌کنند!

دست علی‌بن‌ابی‌طالبعلیه السلام را بالا گرفت و فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» بعد آمد نشست. حالا مردم حتی برای یک دقیقه ایستادن در آنجا زیر آفتاب هم داشتند چانه می‌زدند! اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: همه بیایید یکی‌یکی با علی‌بن‌ابی‌طالبعلیه السلام دست بدهید و بیعت کنید. گفتند: آقا جمعیت زیاد است؛ سه روز طول می‌کشد تا این جمعیت بخواهد یکی‌یکی دست بدهد!» حضرت فرمود: ما می‌نشینیم تا همه بیایند و دست بدهند، می‌خواهم ببینم.

گفتند: خانم‌ها چی؟ خانم‌ها که نمی‌توانند دست بدهند.» حضرت فرمود: یک ظرف آب بیاورید علیعلیه السلام دست به آن ظرف آب می‌زند، خانم‌ها هم دست‌شان را بزنند.

دیگر چه‌طور باید به ما بگویند که مهم است»؟!


بسم الله الرحمن الرحیم

فرازی از شرح زیارت غدیریه امام هادی علیه السلام

زیارت غدیریه از زیارتنامه‌های امام علیعلیه السلام که از طرف امام هادیعلیه السلام در روز غدیر صادر شده است. محور این زیارت، تولی و تبری و محتوای آن بیان فضایل امام علیعلیه السلام است.

معتصم خلیفه عباسی، امام هادیعلیه السلام را از مدینه به سامرا فرا خواند. در روز غدیر، امام به نجف رسید و امیرالمومنینعلیه السلام را زیارت کرد[1]که متن آن به زیارت غدیریه مشهور است.

همه راویان این زیارت از بزرگان شیعه هستند و در وثاقت هیچ‌یک از آنان تردید نشده است. سند این زیارت چنین است: ابن مشهدی از ابوالفضل شاذان بن جبرئیل قمی از عماد الدین محمد بن ابوالقاسم طبری از ابو علی فرزند شیخ طوسی از پدرش از شیخ مفید از ابن قولویه قمی از شیخ کلینی از علی بن ابراهیم قمی از پدرش از ابو القاسم حسین بن روح نوبختی و عثمان بن سعید عمری از امام حسن عسکریعلیه السلام از امام هادیعلیه السلام [2]؛محدث قمی به معتبر بودن سند این زیارت‌نامه اشاره و نوشته است :کمتر حدیثی به قوت سند این زیارت‌نامه می‌رسد.»[3]

محور اصلی زیارت غدیریه، اصل تولی و تبری است که در فرهنگ شیعه جایگاه ویژه‌ای دارد. محتوای اصلی این زیارت بیان فضایل امام علیعلیه السلام است. مهمترین بخش‌های این فضیلت‌ها عبارت است از:

فضیلت‌های قرآنی :در این زیارت بیش از سی آیه آمده است که بیان فضایل امیرالمؤمنینعلیه السلام است؛ نظیر آیه لیله المبیت،آیه تبلیغ، آیه ولایت و.

فضیلت‌های حدیثی : صدها قسمت از زیارت غدیریه به بیان فضایلی اختصاص یاقته که پشتوانه روایی در منابع حدیثی شیعه واهل سنت دارد، مانند: امیرالمؤمنین، سید الوصیین، وارث علم النّبیین، ولی ربّ العالمین، امین‌الله فی ارضه، سفیر‌الله فی خلقه، الحجّه البالغه علی عباده، دین‌الله القویم، صراط مستقیم، نبأ عظیم، اوّل من آمن باللّه، سید المسلمین، یعسوب المؤمنین، امام المتقین، قائد الغرّ المحجّلین، امام المّتقین، اوّل من صدّق بما انزل الله علی نبیه و.

فضیلت‌های تاریخی : این زیارت، مطالبی از رشادت‌های تاریخی امام علیعلیه السلام و فداکاری‌های آن حضرت در راه دین اسلام را بیان کرده است. از جمله: جنگ بدر، احزاب، اُحد، جنگ حُنین، صفّین، جمل، نهروان و.

در این زیارت همچنین به غصب فدک،بیزاری از دشمنان ولایت و برائت از قاتلان امام حسینعلیه السلام و شهادت عمّار، شهادت حضرت علیعلیه السلام و شهادت سیدالشّهدا اشاره دارد.

هم اکنون بخشی از فضائلِ حدیثیِ مذکور در این زیارت را بررسی خواهیم کرد:

اولین فضائلی را که امام هادیعلیه السلام بدان اشاره میکند چنین است: . السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدَ الْوَصِیِّینَ . سلام بر تو ‌ای امیر مؤمنان و سرور جانشینان . »

اَمیرُالمؤمِنین به معنای امیر، فرمانده و رهبر مسلمانان، لقبی است که به اعتقاد شیعیان اختصاص به حضرت علیعلیه السلام دارد و شیعیان آن را درباره دیگر امامان معصوم به کار نمی‌برند. به باور شیعیان، این لقب نخستین بار در زمان پیامبر اسلام برای علی بن ابی‌طالب به کار رفته و منحصر به اوست.

به باور شیعیان، پیدایش و اولین کاربردهای لقب امیرالمؤمنین، از سوی پیامبر بوده که آن را خطاب به علی بن ابیطالب به زبان آورده است؛ شیخ مفید در کتاب الارشاد ،ج۱، ص۴۸ چنین می آورد: حدیث بًرَیْدَة بن الحُصَیب الأسلَمی ـ وهو مشهور معروف بین العلماء ، بأسانید یطول شرحها ـ قال : إنّ رسول اللّه أمّرنی سابعَ سبعة ، فیهم أبو بکر وعُمَر وطًلْحَة واُبَیر ، فقال : سلّموا على علیّ بإمْرَة المؤمنین» فسلّمنا علیه بذلک ، ورسولُ اللّه حیّ بین أظهرنا.

همچنین ابن عساکر از مورخان بزرگان اهل سنت درکتاب تاریخ مدینة دمشق ج۴۲، ص۳۰۳ و ۳۸۶ علاوه بر حدیث فوق احادیثی نقل میکند که این لقب را خداوند متعال در معراج به حضرت علیعلیه السلام اختصاص داده است و از انس بن مالک نقل میکند:

أخبرنا أبو علی المقرئ أنا أبو نعیم الحافظ نا محمد بن أحمد بن علی نا محمد بن عثمان بن ابی شیبة نا أبراهیم بن محمد بن میمون نا علی بن عباس  عن الحارث بن حصیرة عن القاسم بن جندب عن أنس قال قال رسول الله (صلى الله علیه وسلم) یا أنس اسکب لی وضوءا ثم قام فصلى رکعتین ثم قال یا أنس أول من یدخل علیک من هذا الباب أمیر المؤمنین وسید المسلمین وقائد الغر المحجلین وخاتم الوصیین قال أنس قلت اللهم أجعله رجلا من الأنصار وکتمته إذ جاء علی فقال من هذا یا أنس فقلت علی فقام مستبشرا فاعتنقه ثم جعل یمسح عن وجهه بوجهه ویسمح عرق علی بوجهه فقال یا رسول الله لقد رأیتک صنعت شیئا ما صنعت بی قبل قال وما یمنعنی وأنت تؤدی عنی وتسمعهم صوتی وتبین لهم ما اختلفوا فیه بعدی.

همچنین انتساب لقب امیرالمؤمنین به امام علیعلیه السلام، در جریان واقعه غدیر توسط پیامبر اسلام صورت گرفته و پیامبراکرم(صلى الله علیه وسلم) ، علی علیه السلامرا به عنوان جانشین خود و مولای همه مسلمانان معرفی کرد و از همگان، از جمله ابوبکر، عمر، طلحه و زبیر خواست تا به علی با لقب امیرالمؤمنین» سلام کنند. بر این اساس، مسلمانان با تبعیت از این خواسته پیامبر، دسته دسته وارد خیمه علیعلیه السلام شدند و به همان نحوه که پیامبر امر کرده بود، به او سلام کردند:

. ثمّ نادى بأعلى صوته : ألَسْتُ أولى بکم منکم بأنفسکم؟ » فقالوا : اللّهم بلى ، فقال لهم على النَسَق ، وقد أخذ بضَبْعَیْ [4] أمیرِالمؤمنین فرَفَعَهما حتّى رُئیَ بیاضُ إِبْطَیْهما وقال : فَمَنْ کُنتُ مَوْلاه فهذا علیٌّ مَوْلاه ، اللّهم والِ من والاه ، وعادِ من عَاداه ، وانْصر من نَصَره ، واخْذُل من خَذَله ».

ثمَّ نَزَل وکان وقت الظَهیرة ـ فصَلّى رکعتین ، ثمّ زالتِ الشمس فأَذَّن مُؤَذنُه لصلاة الفَرْض فصَلّى بهم الظهر ، وجَلَس  فی خَیمته ، وأمَرعلیاً أن یَجْلِس فی خَیمةٍ له بازائه ، ثُمّ أمَرَ المسلمین أن یَدْخُلوا علیه فَوْجاً فَوْجاً فَیُهَنَؤوه بالمَقام ، ویُسلِّموا علیه بإمْرَة المؤمنین ، ففعل الناسُ ذلک کلُّهم ، ثمّ أمَرَ أزواجَه وجمیعَ نِساء المؤمنین معه أن یَدْخُلن علیه ، ویُسَلِّمن علیه بإمْرَة المؤمنین ففَعلنَ. [5]

سید بن طاووس، محدث مهم شیعه در قرن هفتم، در کتابی با عنوان الیقین باختصاص مولانا علی بإمرة المؤمنین»، با اتکا بر ۲۲۰ حدیث از منابع اهل سنت، لقب امیرالمؤمنین را مختص به امام علیعلیه السلام دانسته است.



[1] - جعفریان، حیات فکری-ی امامان شیعه(ع)، ۱۳۹۳ش، ص۶۹۳.

[2] - ابن مشهدی، المزار، ۱۴۱۹ق، ص۲۶۳

[3] - قمی، هدیة اائرین، ۱۳۸۳ش، ص۲۴۱؛ مفاتیح الجنان، اسوه، ص۳۶۳؛ جهت مطالعه بیشتر به آدرس ذیل رجوع کنید: http://yon.ir/yErNV

[4] - [وسط العضد، وقیل : هوما تحت الإبط]

[5] - شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۷۶


بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی که میخواهیم به جایی بریم که برامون خیلی اهمیت داره و مدتهاست منتظرشیم، یا مثلا بخواهیم به مهمانی بریم که از طرف شخصی تدارک دیده شده که از جایگاه اجتماعی برخوردار باشه و دعوت خصوصی شده باشه از ما، خیلی بخودمان میرسیم؛ سعی میکنیم آداب مناسب رو دقت کنیم و لباسِ مناسب آن مجلس به تن کنیم.

حالا اگر دعوتی از طرف خداوند متعال باشه ، چکار باید بکنیم

رمضان ماه مهمانی خداست، برای اینکه لذت بیشتری در این ماه ببریم باید آداب این مهمانی بزرگ را بدانیم و لباس مناسب برتن کنیم:

خداوند متعال وقتی در قرآن کریم میخواهد از مهمانیش تعریف کند و به ما معرفی کند:

شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاس/بقره ۱۸۵

یعنی:

ماه رمضان، مهمانی بزرگی خداوند که هدف از این دور همی و دعوتی (هدایت همگانی و رستگاری همگان) است و محوریت این مهمانی و آنچه که غذای اصلی روح است (قرآن کریم و درک لطائف) آن است.

نکته دیگر:

هرمهمانی نیاز به لباسی مناسب به آن مجلس دارد، لباس ورود به رمضان از جنس معنویت هست:

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

إنَّ للقُلوبِ صَداءً کصَداءِ النُّحاسِ، فاجلُوها بالاستِغفارِ؛

دلها نیز، همچون مس، زنگار مى بندد، پس آنها را با استغفار صیقل دهید. (عدّة الداعیّ؛ ص249)

لباسی که در این مهمانی بر تن جان و روح خود میکنید باید ، لباسی از نور باشد و لباس چرک و آلوده جان و دل که در ماه های دیگر با کینه و کدورت و خطا و اشتباه، سیاه شده است را میتوان با عذر خواهی از آنان که دلشان را شکسته ایم و یا از ما طلب بخشش میکنند ، ببخشیم یا بین خود و خدایمان از خطاهایمان توبه و استغفار کنیم.

پس اولا با خانه تکانی دل از کینه و کدورت ها و عفو و گذشت از دیگران.

ثانیا با استغفار و طلب بخشش از خداوند، با لباسی پر از نور و معنویت وارد رمضان شویم.

التماس دعا


مرحوم شیخ طبرسی از بزرگان علمای شیعه در کتاب شریف اعلام الورى بأعلام الهدى» جلد اول صفحه 294 چنین نقل میکند:

وممّا یدلّ أیضاً على عصمتها

و از آنچه که میتوان عصمت و معصوم بودن آن بانوی جلیله حضرت زهرای مرضیه را اثبات کرد:

قول النبیّ صلی الله علیه و آله فیها : إنّها بضعة منّی یؤذینی ما آذاها»

فاطمه پاره تن من است و هرکس اورا آزار بدهد مرا آزار داده است.

صحیح مسلم 4 : 1903 | 9 ، سنن الترمذی 5 : 698 | 3869 ، مسند أحمد 4 : 5 ، مستدرک الحاکم 3 : 159 ، تذکرة الخواص : 279 ، ونحوه فی : صحیح البخاری 5 : 26 ، مصابیح السنة للبغوی 4 : 5 | 4799.

وقوله صلی الله علیه و آله : من آذى فاطمة فقد آذانی ، ومن آذانی فقد آذى الله عزّ وجل»

تفسیر القمی 2 : 196 ، علل الشرائع : 6 ، دلائل الامامة للطبری : 45 ، کشف الغمة 1 : 466

نمیخوام بحث طولانی بشه، همینقدر بگم که هرکس در اون زمان بود و الان هم دنبال رو اون، نامردان بی دین میدوه باید یه نگاهی بندازه ببینه آیا واقعا زهرا شناس نبودن ؟؟

یا

چون میشناختن، که اگر حکومت خاندان پیامبر جاری بشه، همچون زباله ای به زباله دان خواهند افتاد و باطن پلیدشان همچون ظاهر خبیثشان اشکار میشود ؟؟

لذا نامرد تو نامه ای که به معاویه نوشت، اینطور گفت:

فبهبل أقسم والأصنام والأوثان واللات والعزى ما جحدها عمر مذ عبدها! ولا عبد للکعبة ربا! ولا صدق لمحمد قولا ، ولا ألقى السلام إلا للحیلة علیه

متن همه رو ترجمه نکنم، فقط بخشی رو خودتون بخونید:

به هـُبَل، بـُت معروف بت پرستان» قسم میخورم و مابقی بت های و لات و عزی، که عمر بن خطاب هیچگاه آنان را رها نکردم و و هیچگاه محمد را تصدیق نکردم و ایمان نیاوردم!!،

حتى أتیت دار علی وفاطمة وابنیهما الحسن والحسین وابنتیهما زینب وأم کلثوم ، والأمة المدعوة بفضة ، ومعی خالد بن ولید وقنفذ مولى أبی بکر ومن صحب من خواصنا

آمدم به درب خانه علی و فاطمه و حسنین و زینبین و خادمه شان که فضه صدایش میزدند، و نام همراهان ملعون تر از خودش را میبرد.

فخرجت فاطمة فوقفت من وراء الباب ، فقالت : أیها الضالون المکذبون! ما ذا تقولون؟ وأی شیء تریدون؟. فقلت : یا فاطمة!. فقالت فاطمة : ما تشاء یا عمر؟!.

حضرت فاطمه به پشت درب آمدند، و چنین به من گفتند: ای گمراهان و دورغگویان! از چه میگوئید ؟.

فضربت فاطمة یدیها من الباب تمنعنی من فتحه فرمته فتصعب علی فضربت کفیها بالسوط فألمها ، فسمعت لها زفیرا وبکاء ، فکدت أن ألین وأنقلب عن الباب فذکرت أحقاد علی وولوعه فی دماء صنادید العرب ، وکید محمد وسحره ، فرکلت الباب وقد ألصقت أحشاءها بالباب تترسه.

فاطمه دستان خود را پشت درب قرار داد و مانع ورود ماشده بود، و این مانع شدن او بر من سخت آمد و دستان او را با شلاق زدم و به درد آمد دستانش، پس شنیدم صدای ناله و گریه اورا، دلم درحال به رحم آمدن بود که کینه و حسد از علی در دلم به یادم آمد، پس درب را با یک پای خود فشار دادم و دِل و . را به درب چسباندم

بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث نویسنده : العلامة المجلسی    جلد : 30  صفحه : 288-294

خدایا فاطمـــیه


تربـیت و رُشـد اخلاقی فقط از جانـبه خانم باید رعایت بشـه یا فقط آقا ؟؟

یا اینکه

هر دو باید تربیت دیـنی و اخلاقی پیـدا کنند ؟!

چند دقیقه باهم همراه بشیم، بشرط اینکه دوستان بعد خواندن مطلب همراهی کنند تا جمع چند فکر و نظر، مارو به آگاهی بیشتر و دقیق تری برسونه، به امیــد خدا.

بسم الله الرحمن الرحیم

اول بحثمون بهترین نکته ای که به ذهنم میرسه و بزرگترین درس هم هست، و بهتره بگم که: حـَرف آخَر رو همون اول خدا برامون بیان میکند :

وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ الروم/21

و از نشانه های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودت و رحمت قرارداد؛ در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند.

خداوند متعال نکته ظریف و بسیـار مهمی رو همون ابتدا فرمودند: مـِن أنفسکم» از نوع خودتان و جنس خودتان، همانند شما، همسرانتان: انسان است!

یعنی: مـبادا بخاطر خودت که انسان هستی و حق حیات و زندگی داری، خود خواهی کنی و پات رو از گلیمت دراز کنی و حقوق انسانی و دینی اون رو محـــروم کنی!

نکته دیگر: لـِتسکنوا» مخاطب اولیه مردان هستند که باید رعایت کنند چون، از لحاظ ادبی این فعل برای جمع مخاطبین مرد بکار میرود؛ که از آن علت رو برداشت میکنیم و به ن هم میدهیم و آنان نیز باید مراعات کنند این نکته رو.

اما اصل بحثم رو میبرم سراغ سفره علم و ادب امام سجاد علیه السلام که چهارمین چراغ هدایت بشر هستند، در کتاب ایشان، موسوم به رسالة الحقوق»، حضرت در بیان حقوقی که برگردن انسان است، نوزدهمین19 حق، به حقوق همسران میپردازد:

من سعی میکنم بصورت نکته ای، هر بخشی از این حق رو خدمتتون بگم، که راحت تر بتونیم همراهی کنیم و متوجه بشیم.(اگر این مطلب پُست» قدری طولانی میشه، عذر میخوام و شما ببخشید)

1- وَ أَمَّا حَقُّ رَعِیَّتِکَ بِمِلْکِ النِّکَاحِ : حقوق زیردستان تو بواسطه پیوند شویی و ازدواج حقوق همسرت»:

2- فَأنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ جَعَلَهَا سَکَناً وَ مُسْتَرَاحاً وَ أُنْساً وَ وَاقِیَةً : ای مرد باید بدانی: [تعلم» یعنی ابتدا مرد مورد خطاب است در رابطه تربیت دینی و مراعات حقوق زوجین] خداوند همسرت را برای تو: مایه ی آرامش و أنس و نگهداری تو قرار داده است، این سه3 نعمت برأثر صِرف وجود خانمها، برای آقایان از جانب خداوند متعال فراهم خواهند شد.

نکته این قسمت: باید یادمون باشه، آرامش و مابقی صفات، صدقه سَر بانوان، از جانب خداوند متعال به مردان داده میشود.

3- وَ کَذَلِکَ کُلُّ أَحَدٍ مِنْکُمَا یَجِبُ أَنْ یَحْمَدَ اللَّهَ عَلَى صَاحِبِهِ : [به این فراز این سخنان امام بسیار دقت کنید چراکه یک حق است و در ادامه وظیفه شرعی است برای آقایان و خانمها]؛ 

و همچنین هریک از زوجین چه خانم و چه آقا» واجب است که خداوند را بخاطر داشتن شریک زندگی خود، حمد و سپاس گوید؛ ممکن است بگوئید چرا باید شکرگذار خدا و حمد گوی او باشیم بابت وجود همسرمان؟!

چند نکته تا یادمان بیاید با وجود همسرمان در کنارمان چه معضلاتی از سَرِمان باز شده است: تشویش های فکری و ذهنی ، مشکلات جسمی و. ، فشار های اجتماعی و مشکلات کاری که خیلی از مشاغل شرط تأهل دارد و موارد بسیار دیگر که همه ما واقف هستیم.

ادامه جواب این سؤال در قسمت بعدی سخن امام است، باهم بخوانیم:

4- وَ یَعْلَمَ أَنَّ ذَلِکَ نِعْمَةٌ مِنْهُ عَلَیْهِ : باید بدونید همسرتان، نعمتی از نعمات بسیار خداست برای شما، [مگر در قبال نعمت بینایی و توان سخن گفتن ، فکر کردن ، حرکت و. از خداوند متعال شکرگذار نیستیم] پس اینجا هم وجود همسرمان در کنارمان، نعمت خداست.

5- وَ وَجَبَ أَنْ یُحْسِنَ صُحْبَةَ نِعْمَةِ اللَّهِ وَ یُکْرِمَهَا وَ یَرْفُقَ بِهَا : حالا که وجود همسرت در کنار تو نعمت خدا شد، در قبال این نعمت یکسری وظایفی باید انجام بدید هم انجام بدیم،:

الف) حُسن رفتار و نیکو رفتار کردن نسبت به نعمت الهی (همسرمان)، توجه کنیم که اگر درست رفتار نکنیم با نعمات الهی و در اینجا نعمت وجود همسرمان»، العیاذ بالله مخاطب این آیه میشویم:
وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ۖ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ (ابراهیم/7)

ترجمه: شاکر نعمات الهی باشید، از جانب آن نعمات برشما فزونی و خیر و برکت خواهد رسید و اگر کـُفر ورزیدید و به خوبی و آنطور که شایسته آن نعمت است استفاده نکردید= گرفتار عذاب الهی میشویم آن هم از نوع شدید!!.

ب)این سه وظیفه برای آقایان است که باید نسبت به خانم خو رعایت کنند، دومین وظیفه: تکریم همسر خود، تکریم یعنی چی؟

یعنی خوب احترام گذاشتن، منزه کردن از معایت، گرامی داشتن، اینها معانی لغوی تکریم بود از کَرَم می آید که سخاوت بخرج دادن در احترام گذاشتن طرف مقابل، چند مثال بزنم بهتر جا بیافته مطلب برامون:

مهمان بیاید، چه جوری به استقبالش میرویم و درب را باز میکنیم و یا بدرقه اش میکنیم و اگر اهل علم یا مـُسِن باشد بعضا کفش های اورا جـُفت میکنیم= اینهارو میگن تکریم میهمان.

حالا در همین مقیاس برای خانمها رعایت کنیم مثلا: درب ماشین رو باز کنیم چه اشکالی داره نـَه اینکه درِ ماشین خراب باشه هههه» چه اشکالی داره توی جمع با لفظ و کلمه ای که دوست داره صداش بزنیم و خوشحالش کنیم نه چیزی که ما خوشمون میاد البته اگر اون اسم، خیلی خصوصی روابط خودمون یا قدری قـبح شکنانه نباشه. خودمون بهتر میدونیم چی گفتم» و این میشه تکریم.

ج)مدارا و ملایمت با خانمها یرفق بها»: یعنی اگر احیانا عملکردی از ایشون سر زد، آقا شروع به تندی و پرخاش نکند بلکه با ملایمت و سازش و مهربانی با ایشان رفتار کند، این وظیفه ایست که خدا بر روی دوش مردان قرار داده نسبت به بانوان، و با این دستورات تربیت الهی یکطرف آن نسبت به مردان تاحدود بســــیار زیادی ایجاد میشود.


اما تاحالا هرچه بود مرد باید مراعات میکرد، قدری هم حقوقی که خانمها باید مراعات کنند نسبت به مردان، و سخنان حضرت:
6- وَ إنْ کَانَ حَقُّکَ عَلَیْهَا أَغْلَظَ وَ طَاعَتُکَ لَهَا أَلْزَمَ فِیمَا أَحْبَبْتَ وَ کَرِهْتَ مَا لَمْ تَکُنْ مَعْصِیَةً:

گرچه حقوق مردان که خانمها باید رعایت کنند قدری جدی تر است واطاعت بانو از همسر خود محکم تر است، اطاعت در موارد مواردی که همسرمرد» می پسندد یا نمی پسندد البته به شرط اینکه خواسته مرد، معصیت و گناه و خلاف دستورات الهی نباشد»، مثلا مرد حق ندارد که به خانم خود امر کند و یا از او بخواهد که حجاب خود را عقب تر ببرد یا با نامحرمان ولو بستگان مرد، در رفتار و گفتار مراعات لازم را نداشته باشد.

بازهم برگردیم به حقوقی که خانمها بر گردن آقایان دارند:

7- فَإنَّ لَهَا حَقَّ الرَّحْمَةِ وَ الْمُؤَانَسَةِ وَ مَوْضِعُ السُّکُونِ إِلَیْهَا : حق بانوان است که با آنان به رحمت و مهربانی رفتار شود، حق بانوان است که مردان با آنها سخنان خود را درمیان بگذارند [[البته برای خانمها هم لازم است که رعایت امانت کنند در گفتار و رفتار و اموال همسر خود، و خیانت نکنند در این سه مورد = الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّـهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ ۚ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّـهُ/ النساء.34]] و خود را بواسطه هم نشینی با آنان آرامش کسب کنند و از وجود در کنار آنان به آسایش برسند، نه اینکه خدایی نکرده با وجود همسر و متأهل بودن، هنوز مرد با دوست خود آرامش کسب کند و حرفهای خود را با او درمیان بگذاردو .

حالا که به انتهای این مطلب داریم نزدیک میشویم لازم میدونم 2 نکته رو در پایان بگم که سؤال بعضی از دوستان خواهد بود:

1) چرا بیشتر از دید حقوق خانمها بر مردان بررسی کردیم؟!

زیرا در بیشتر موارد روی سخن به سمت بانوان در رعایت حقوق آقایان است و غفلت میشود از مطالب و نادیده گرفته میشود که تربیت دینی یک سر ارتباط آن، مردان و وظایف آنان است.

2) اینها را که گفتیم، ممکن است فردی بگوید اینها فقط شعار است و در عمل فایده ندارد و اگر ما عمل کنیم طرف مقابلمان متوجه نمیشود که وظیفه اش چیست و رعایت نمیکند؟!
یا بگوید:

ما رعایت میکنیم اما او پاسخ مارو به درستی نمیدهد؟!

جواب رو باید اینجوری گفت: در مکتب دینی اصل در اصلاح دیگران، شروع کردن از خود است!
و اگر رفتار میکنیم و دیگری اصلاح نمیشود، اول نقص را در رفتار خودمان پیداکنیم چراکه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام چنین فرموده است:
کیفَ یُصلِحُ غیرَهُ مَن لا یُصلِحُ نفسَهُ ؟! [غرر الحکم: 6995]

امام على علیه السلام : کسى که خودش را اصلاح نمى کند، چگونه دیگرى را اصلاح مى کند؟!

و
مَنْ لَمْ یُصْلِحْ نَفْسَهُ لَمْ یُصْلِحْ غَیْرَهُ؛

هر کس خودش را اصلاح نکند، نمى تواند دیگران را اصلاح نماید.
من الله توفیق

 


تنهایی  !!
تنهایی پاسخی پیچیده و عمدتاً ناخوشایند به انزوا یا کمبود هم‌صحبتی است. این پاسخ معمولاً شامل احساس اضطراب از کمبود ارتباط و اشتراک با دیگران است که از گذشته شروع شده و تا به آینده ادامه خواهد داشت. البته این احساس ممکن است زمانی که فرد در اطراف خود افرادی را دارد نیز وجود داشته باشد. تنهایی می‌تواند حاصل عوامل مختلفی چون عوامل اجتماعی، ذهنی و احساسی باشد.
این تعریف تنهاییِ بود که با بخشی از این تعریف نظرم موافق نیست، اما من توی این پُست میخوام از یک جهت دیگه نگاه کنم به تنهایی که خوشایند باشه !!
هر وقت این حــِس براتون پیش اومد، از هر طریقی یا به هر علتی که بود؛ اول این ذکر رو به خودت بگو:
أَلَا بِذِکْرِ اللَّـهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ سوره الرعد/28
با خدا دلت رو آروم کن، که آرامشی به غیر از او پیدا نخواهیم کرد.
و بعد
اینو بیاد بیارید :
   یـا رَفیـقَ مــَن لا رَفیــِقَ لــَه»
یعنی  :
ای دوست و همراه کسی که یاور و رفیقی ندارد.
دقت کنیم:
با پیدا شدن حس تنهایی، خوشحال باشیم!!
چون شرایطی فراهم شده که با خدا رفاقت کنیم، چون خودش گفت (در فراز بالایی از دعای جوشن کبیر) تا تنها و بی رفیق نشوی، به رفاقت من در نخواهی آمد . !!
این هم (تا تنها نشویم با خدا رفاقتی پیدا نمیکنیم) دلیل داره؛ خداوند خودش چنین فرموده :
مَّا جَعَلَ اللَّـهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ
(خداوند برای هیچ مردی منظور هیچ انسانی» 2 دِل قرار نداده است / الاحزاب.4)
یعنی: یا رفاقت با خدا داری یا غیر خدا 
انتخاب با خودمان است
  • منافاتی ندارد این مطالب با، رفاقت هایی که مورد تایید خداوند و دین باشند و باعث تکامل انسان و سعادت او بشوند.

به امید حـِس های خــــــوب

من الله توفیق


امشب چه شبــیه ؟

یه سر بریم به کربلاء کعبهِ عاشقـان، همهِ خبرها آنجاست:

  • خدای تعالی زائر سیدالشهداء

یکی از زائران قبر امام حسین(ع) در خداوند متعال است. امام صادق(ع) در این زمینه می‌فرماید: خداوند متعال در هر شب‏ جمعه‏ با فرشتگان و انبیاء و اوصیاء به زمین هبوط کرده و او را زیارت می‌کنند». سپس صفوان پرسید: فدایت شوم پس، هر شب‏ جمعه‏ قبر آن‌حضرت را زیارت‏ کرده تا بدین وسیله زیارت پروردگار را نیز کرده باشیم؟ حضرت فرمودند: بلی».

حدّثنی أبی ؛ وأخی ؛ وجماعة مشایخی رحمهم‌الله عن محمّد بن یحیى ؛ وأحمدَ بن إدریسَ ، عن حَمدانَ بن سلیمان النّیسابوریّ ، عن عبدالله بن محمّد الیمانیِّ ، عن مَنیع بن حَجّاج ، عن یونسَ ، عن صَفوانَ الجمّال قال : قال لی أبو عبدالله علیه‌السلام : لمّا أتى الحِیرةَ هل لک فی قبر الحسین؟ قلت : وتَزورُه جُعِلتُ فِداک؟ قال : وکیف لا أزورُه واللهُ یَزورُه فی کلِّ لیلةجُمُعة یهبط مع الملائکة إلیه والأنبیاء والأوصیاء ومحمّد أفضل الأنبیاء ، ونحن أفضل الأوصیاء ، فقال صَفوانُ : جعلت فِداک فنَزوره فی کلِّ جمعة حتّى نُدرکَ زیارة الرّبِّ؟ قال : نَعَم ، یا صَفوانُ أم ذلک تکتب لک زیارةُ قبر الحسین علیه‌السلام ، وذلک تفضیل وذلک تفضیل »

http://yon.ir/LxKEo

کامل ایارات - ط مکتبة الصدوق نویسنده : ابن قولویه القمی،صفحه : 121-122


    • نکته:

معنای این‌که خداوند، قبر امام حسین(ع) را زیارت می‌کند، معنایش تشبیه و تجسیم نیست و از این‌رو، چند وجه برای تبیین روایت بیان شده است:

    1.  عنایت خاصه خداوند متعال با ارسال و تداوم فیض الهی به امام حسین(ع)؛
    2. قرار دادن امام حسین(ع) به عنوان یکی از مظاهر تجلّی الهی؛
    3. انزال رحمت خاصه بر امام(ع) و زائرین آن‌حضرت؛
    4. زیادی تفضل خدا به آن‌حضرت است.

    همچنین مقصود از زیارت کردن زائران خدا» را به معنای نزدیک شدن معنوی به باری تعالی، و یا رسیدن به مُلک او است؛ یعنی زائر در نزد خدا به مرتبه‌ای می‌رسد که بر ملک خداوند تسلط می‌یابد.

    • مادرش، حضرت زهرا سلام الله علیها می آید

    در داستان تشرّف حاج علی بغدادی (ره) به حضور مبارک صاحب امان (ع) نقل شده و آن قسمت این است که می گوید به آن حضرت عرض کردم: مولای ما! روضه خوانان حسین (ع) حدیثی را نقل می کنند که مردی در عالم رؤیا هودجی را در میان زمین و آسمان دید و پرسید که چه کسانی در این هودج نشسته اند؟ 

    پاسخ داده شد: حضرت زهرا (ع) و خدیجه کبری (ع) پرسید: به کجا می روند؟ جواب دادند: امشب است و آنان برای زیارت امام حسین (ع) در ، می روند و نیز دید که از هودج، رقعه هایی می ریزد و در آن مکتوب است: برای زیارت کننده حسین (ع) در ، امان از آتش دوزخ است.»

     اکنون آیا این حدیث صحیح است؟»

    حضرت فرمود: نَعَم زِیارَه الحُسَین (ع) فِی لَیلَهِ الجُمعَه اَمانُ مِن النّار یومَ القِیامَه؛

    یعنی، آری زیارت حسین (ع) در امان از آتش دوزخ در روز قیامت خواهد بود.»

    ثم قلت : یا سیدنا قراء تعزیة الحسین 7 یقرؤن حدیثا أن رجلا رأى فی المنام هودجا بین السماء والارض فسال عمن فیه ، فقیل له : فاطمة اهراء وخدیجة الکبرى ، فقال : إلى أین یریدون؟ فقیل : زیارة الحسین 7 فی هذه اللیلة لیلة الجمعة ، ورأى رقاعا تتساقط من الهودج ، مکتوب فیها أمان من النار وار الحسین 7 فی لیلة الجمعة ، هذا الحدیث صحیح؟ فقال علیه السلام : نعم زیارة الحسین 7 فی لیلة الجمعة أمان من النار یوم القیامة.

    http://yon.ir/RGEOf

    بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث نویسنده : العلامة المجلسی    جلد : 53  صفحه : 315

    * حال چقدر شیرین است که، عرض ادبی کنیم

    و

    دل را راهی خانه ی عشق، تا ماهم بتوانیم در حلقه وصـل یاران باشیم

    بیت شعر #شب_جمعه

    شبهای جمعه مثل گدا پشــت این درم    دستی بـِکـِش به خاطر زهرا تو بر سرم

    امشب که أولیاء همه جمعند کربلا             بازی نکن تو با من جامانده از حرم

    السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
    من الله توفیق


    فاطمه معصومه (سلام الله علیها) مشهور به کریمه اهل بیت، دختر امام کاظم(علیه السلام) و خواهر امام رضا(علیه السلام).

    حضرت معصومه در ۲۰۱ قمری برای دیدار برادرش امام رضا(ع) در طوس، از مدینه به ایران آمد؛ اما در میانه راه، به علت بیماری درگذشت و در قم به خاک سپرده شد. عالمان شیعه، ویژگی‌های شخصیتی و علمی وی را ستوده و از او روایاتی نیز نقل کرده‌اند.

    ولادت و نسب

    در منابع متقدم، روز ولادت و درگذشت حضرت معصومه (سلام الله علیها) نیامده اما برخی از منابع متأخر ولادت او را ۱ ذی‌القعده سال ۱۷۳ق، در مدینه :

    نام کتاب : مستدرک سفینة البحار نویسنده : النمازی، الشیخ علی    جلد : 5  صفحه : 221

    http://yon.ir/C4xRT

    و وفات ایشان را ۱۰ ربیع‌الثانی سال ۲۰۱ قمری عنوان کرده‌اند.

    تاریخ تولد و وفات: آیت الله سید موسی شبیری زنجانی، ضمن ساختگی دانستن تاریخ ولادت و وفات حضرت معصومه، ماجرای جعل آن را نیز نقل کرده است. [شبیری زنجانی، جرعه‌ای از دریا، ۱۳۹۰ش، ج۲، ص۵۱۶] نویسنده کتاب ریاحین الشریعه، تاریخ ادعا شده را بی‌اصل می‌داند. او مدعی است با مراجعه به منبع مورد ادعای شاه عبدالعظیمی چیزی در این باره نیافته است. او همچنین نقل می‌کند که این مطلب را با آیت الله سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی در میان گذارده و او نیز تاکید کرده است که این دو تاریخ ساختگی و جعلی است و آیت الله مرعشی شخص جاعل را می‌شناخته و انگیزه او را می‌دانسته است.[محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۵، ص۳۱-۳۲]

    اسماء و القاب

    از القاب وی می‌توان به معصومه، طاهره، حمیده، رشیده، تقیه، نقیه، رضیه، مرضیه، سیده، اُخت الرضا اشاره کرد.

    معصومه

    معصومه»، مشهورترین نام یا لقب این بانو است. این نام، از روایتی منتسب به امام رضا(علیه السلام) اخذ شده است که فرمود: هر کس معصومه را در قم زیارت کند مانند کسی است که مرا زیارت کرده است.»

    مَنْ زَارَ الْمَعصُومَةَ بِقُمْ کَمَنْ زَارَنى.»

    مجلسی، زاد المعاد، ۱۴۲۳ق، ص۵۴۷


    مقام علمی

    آیت الله سید نصر الله مستنبط از کتاب کشف اللئالى‏» نقل‏فرموده که روزى عده‏اى از شیعیان وارد مدینه شدند و پرسشهایى‏داشتند که مى‏خواستند از محضر امام کاظم(ع) بپرسند. امام(ع) درسفر بودند، پرسشهاى خود را نوشته به دودمان امامت تقدیم‏نمودند، چون عزم سفر کردند براى پاسخ پرسشهاى خود به منزل‏امام(ع) شرفیاب شدند، امام کاظم(ع) مراجعت نفرموده بود و آنهاامکان توقف نداشتند، از این رو حضرت معصومه(س) پاسخ آن پرسشهارا نوشتند و به آنها تسلیم نمودند، آنها با مسرت فراوان ازمدینه منوره خارج شدند، در بیرون مدینه با امام کاظم(ع) مصادف‏شدند و داستان خود را براى آن حضرت شرح دادند.

    هنگامى که امام(ع) پرسشهاى آنان و پاسخهاى حضرت معصومه(س) راملاحظه کردند، سه بار فرمودند: فداها ابوها» پدرش به قربانش باد.» باتوجه به این که‏ حضرت معصومه(س) به هنگام دستگیرى پدر بزرگوارش خردسال بود،این داستان از مقام بسیار والا و دانش بسیار گسترده آن حضرت‏ حکایت مى‏کند.

    مقام شفاعت

    بر پایه برخی روایات، حضرت معصومه از مقام شفاعت نزد خداوند برخوردار است و شیعیان با شفاعت او وارد بهشت می‌شوند. از جمله از امام صادق(ع) روایت شده است که:

    وروى القاضی نور الله التستری [قدس الله روحه] فی کتاب " مجالس المؤمنین " عن الصادق علیه السلام أنه قال: إن لله حرما وهو مکة، ألا إن لرسول الله حرما وهو المدینة، ألا وإن لأمیر المؤمنین حرما وهو الکوفة، ألا وإن قم الکوفة الصغیرة.
    ألا إن للجنة ثمانیة أبواب ثلاثة منها إلى قم، تقبض فیها امرأة من ولدی اسمها فاطمة بنت موسى، وتدخل بشفاعتها شیعتی الجنة بأجمعهم.

    در قم، بانویی از نسل من دفن می‌گردد که فاطمه نامیده می‌شود، با شفاعت او همه شیعیانِ ما وارد بهشت می‌شوند.»

    http://yon.ir/nPdFO

    نام کتاب : بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث نویسنده : العلامة المجلسی    جلد : 57  صفحه : 228

    درگذشت

    شیعیان پیکر او را تشییع کردند و در منطقه‌ای به نام بابلان(حرم کنونی) که متعلق به موسی بن خزرج بود به خاک سپردند. درباره ماجرای دفن حضرت معصومه، کرامات و امور خارق العاده‌ای نیز نقل کرده‌اند. موسی بن خزرج سایبانی از بوریا بر فراز قبر وی قرار داد تا اینکه در سال ۲۵۶ زینب دختر امام جواد (ع) که برای زیارت مزار عمه خود، به قم آمده بود، قبه‌ای بر فراز آن بنا کرد :


    ٩ ـ تاریخ قم : للحسن بن محمد القمی ، قال أخبرنی مشایخ قم عن آبائی أنه لما أخرج المأمون الرضا علیه السلام من المدینة إلى مرو لولایة العهد فی سنة مائتین من الهجرة خرجت فاطمة اخته تقصده فی سنة إحدى ومائتین فلما وصلت إلى ساوة مرضت فسألت کم بینها وبین قم؟ قالوا : عشر فراسخ ، فقالت : احملونی إلیها فحملوها إلى قم وأنزلوها فی بیت موسى بن خرزج بن سعد الاشعری ، قال : وفی أصح الروایات أنه لما وصل خبرها إلى قم استقبلها أشراف قم وتقدمهم موسى بن الخزرج ، فلما وصل إلیها أخذ بزمام ناقتها وجرها إلى منزله ، وکانت فی داره سبعة عشر یوما ثم توفیت رضی‌الله‌عنها ، فأمر موسى بتغسیلها وتکفینها وصلى علیها ودفنها فی أرض کانت له وهی الآن روضتها ، وبنى علیها سقیفة من البواری ، إلى أن بـَنَت ساخت» زینبُ بِنت محمد بن علی الجواد علیه السلام علیها قبة.

    http://yon.ir/D8YTz

    نام کتاب : بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث نویسنده : العلامة المجلسی    جلد : 48  صفحه : 290

    رحلت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها را تسلیت عرض می نمائیم.


    سالروز ولادت امام حسن عسکری علیه السلام

    سالروز ولادت با سعادت امام یازدهم حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) را به تمامى شیعیان جهان تبریک عرض نموده، امیدواریم خداوند متعال توفیق پیروى آن امام همام را به همه ما عنایت فرموده ودر فرج فرزند بزرگوارش حضرت مهدى (علیه السلام) تعجیل فرماید.

    حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) در سال 232 هجرى قمرى در روز هشتم ماه ربیع الثانى در شهر مدینه به دنیا آمد، پدر آن حضرت امام بزرگوار حضرت هادى، ومادرش خانمى به نام حدیثه بود. نام ایشان حسن، وکنیه آن بزرگوار ابو محمّد واز القاب ایشان زکى و عسکرى است.


    آنچه از صفات بزرگ وفضائل که لازمه امامت است در آن حضرت جمع بود، یعنى: در علم، وزهد، کامل بودن در عقل وخرد، عصمت، شجاعت، کرم وبزرگوارى از تمام مردم زمان خود برتر بود، وعلاوه بر نصوص که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) وامامان گذشته در باره امامت آن حضرت وارد شده بود، حضرت امام هادى (علیه السلام) یعنى پدر بزرگوارشان نیز تصریح به امامت آن جناب فرمودند، ودر روایتى که مرحوم شیخ مفید (رحمه الله) در کتاب گرانقدر ارشاد نقل کرده است، حضرت امام هادى (علیه السلام) چهار ماه قبل از شهادت، امام عسکرى (علیه السلام) را وصىّ خود قرارداد، وبه امامت آن حضرت تصریح کرده وگروهى از دوستان و شیعیان را بر این امر گواه گرفت:


    أَخْبَرَنی أَبو القاسم جعفرُ بن محمد ، عن محمد بن یعقوب ، عن علیِّ ابن محمد ، عن محمد بن أحمد النهدی ، عن (یحیى بن یسار الَعنبری ) قالَ : أَوْصى أَبو الحسن علیُّ بن محمّد إِلى ابنه الحسن (علیه السلام) قَبْلَ مُضیِّه بأَربعة أشهر ، وأَشارَ إِلیه بالأمْرِ من بعده ، وأَشْهَدَنی على ذلک وجماعةً من الموالی.

    نام کتاب : الإرشاد نویسنده : الشیخ المفید    جلد : 2  صفحه : 314

    http://yon.ir/l1NLg

    آن حضرت در میان مردم وبزرگان وحتّى افراد مخالف از احترام خاصى برخوردار بود، به حدّى که حتى ناخواسته آن حضرت را احترام مى کردند. در اینجا به همین مناسبت وبراى آنکه فضل آن بزرگوار براى خواننده عزیز معلوم شود، داستانى را که مرحوم شیخ مفید (رحمه الله)در کتاب ارشاد نقل کرده است مى آوریم.
    مرحوم شیخ مفید (رحمه الله) از ابن قولویه نقل کرده است که:

    احمد بن عبیدالله بن خاقان متصدى املاک وخراج شهر قم بود که از طرف بنى عباس به این کار گماشته شده بود، پس روزى نام علویان و مذهب آنان، در مجلس او برده شد و او مردى بود که با اهل بیت دشمنى بسیار داشت. در عین حال گفت:
    من مردى از علویان مانند حسن بن على حضرت امام عسکرى» در وقار وآرامش وعفّت وپاکدامنى وبزرگوارى در نزد خاندان خود ندیده ونشناخته ام، به طورى که همه فامیل او را بر سالمندان وبرزگان خود مقدّم مى داشتند، همچنین همه سران لشگر ووزراء وعموم مردم او را بر سایرین مقدم داشته احترام مى کردند.
    روزى پدرم براى دیدار با مردم نشسته بود، ومن بالاى سر او ایستاده بودم، ناگاه دربانان آمده وگفتند: ابو محمّد ابن الرضا بر در خانه است، پدرم به آواز بلند گفت: اجازه اش دهید تا وارد شود.
    من از آنچه از ایشان شنیدم واز جرأت آنان که نام مردى را در حضور پدرم با کنیه نام بردند متعجب شدم، با آنکه جز خلیفه یا ولیعهد، یا کسى را که سلطان دستور داده بود نزد پدرم، با کنیه نام نمى بردند.
    پس دیدم مردى گندمگون، خوش اندام، خوش صورت، جوان، باجلالت و هیبتى نیکو وارد شد. چون چشم پدرم به او افتاد، از جا برخاست وچند قدم به سوى او رفت، ومن به یاد ندارم با هیچ یک از بنى هاشم و افسران و برزگان چنین رفتارى کرده باشد، چون به او نزدیک شد او را در آغوش کشیده صورت وسینه او را بوسید، و دست او را گرفته بر مسند خود که روى آن مى نشست نشانید، و در کنار او نشسته رو به او کرد وبا او به گفتگو پرداخت.


    در ضمن سخنان به آن حضرت مى گفت: قربانت شوم، فدایت شوم، ومن همچنان از آنچه مى دیدم در تعجب بودم، در این هنگام دربانان آمدند، وخبر از ورود موفق» برادر خلیفه دادند، امّا پدرم همچنان سر گرم گفتگو با امام عسکرى (علیه السلام) بود اعتنایى به آنچه دربانان گفته بودند نکرد، تا زمانى که غلامان ونوکران برادر خلیفه آمدند، پدرم در این حال آن حضرت را بااحترام وعزت هر چه تمام تر بدرقه کرد، وبه طورى که موفّق آن حضرت را نبیند او را در آغوش کشیده وبا آن حضرت خداحافظى کرده وآن بزرگوار رفتند.

    من که همچنان متعجب بودم به نوکران گفتم:

    واى بر شما این چه کسى بود که شما وپدرم او را این چنین احترام نمودید؟ گفتند: این شخص مردى علوى است به نام حسن بن على ومعروف به ابن الرضا، من همچنان در تعجب بودم تا آنکه شب شد، و رسم پدرم آن بود که شبها بعد از نماز گزارش کارهاى روزانه را تنظیم مى کرد، چون نماز را خواند در برابر او نشستم، گفت: اى احمد کارى دارى؟
    گفتم: آرى، اگر اجازه دهى پرسش کنم، گفت: اجازه ات دادم، گفتم: پدر جان این مردى که امروز به اینجا آمد وتو به او مى گفتى: پدر ومادرم فداى تو، وآنچنان او را احترام کردى که بود؟
    گفت: پسر جان این امام وپیشواى رافضیان حسن بن على معروف به ابن الرضا است، سپس کمى سکوت کرده ومن نیز ساکت بودم، آنگاه گفت: پسر جان! اگر خلافت و زمامدارى از خاندان بنى العباس بیرون رود، هیچ کس از بنى هاشم غیر او شایسته خلافت نیست، واین به خاطر برترى وفضل وپاکدامنى وپارسایى وزهد وعبادت وخوش خلقى وشایستگى اوست، واگر پدرش را دیده بودى مردى بود خردمند وهوشیار ودانشمند.


    احمد مى گوید: من که این سخنان را از پدرم شنیدم وآن رفتار را باامام عسکرى (علیه السلام) از او دیدم دچار حیرت وخشم وسرگردانى شدم، بعد از آن تصمیم گرفتم که خود در این باره تحقیق کنم، به دنبال این تصمیم از افراد مختلف راجع به او پرسیدم، از هیچ یک از بنى هاشم، وسرکردگان ونویسندگان وقاضیان وفقهاء ودیگر مردم نپرسیدم جز آنکه همه به فضل وکمال او اعتراف کرده او را مردى محترم شمردند، از این رو مقام وشخصیت او در نظرم بزرگ شد، زیرا دیدم دوست ودشمن او را به نیکى یاد کرده تمجید وستایش مى کنند.

    آدرس و متن روایت (داستان) :

    http://yon.ir/M7NnG

    نام کتاب : الإرشاد نویسنده : الشیخ المفید    جلد : 2  صفحه : 321


    آن بزرگوار همانند پدران گرامى خویش از چنان اخلاق ورفتار والائى برخوردار بود که دشمنان نیز تحت تأثیر اخلاقش قرار مى گرفتند، به عنوان مثال آن حضرت را به زندانبانى به نام على بن اوتاش سپردند، این شخص به شدّت باخاندان پیامبر دشمنى میوزرید، وبا آل ابى طالب با شدت وخشونت رفتار مى کرد، وقتى آن حضرت را به زندان او فرستاند به او گفتند:با او چنین وچار رفتار کن!!،

    بیش از یک روز نگذشته بود که آنچنان در مقابل امام (علیه السلام)تواضع مى کرد که گونه بر خاک مى گذشت، وسر بزیر انداخته به آن بزرگوار نگاه نمى کرد، وهنگامى که آن حضرت از زندان او بیرون رفت این شخص از بهترین شیعیان شده بود، واین بواسطه جلالت ومهابت واخلاق امام عسکرى (علیه السلام) بود.

    http://yon.ir/nYOKs

    نام کتاب : الکافی- ط الاسلامیة نویسنده : الشیخ الکلینی    جلد : 1  صفحه : 508


    آن حضرت همانند پدران بزرگوارش داراى کرامات ومعجزایى نیز بوده اند که مورخان نقل کرده اند وما در اینجا فقط به ذکر یک مورد مى پردازیم.
    شخصى به نام احمد بن محمد مى گوید: در زمانى که مهتدى عباسى دست به کشتار موالیان ترک ووابستگان خود زد، من نامه اى به حضرت عسکرى (علیه السلام) نوشتم که: سپاس خداى را که او را از ما به خود سرگرم کرد، زیرا من شنیده بودم که او شما را تهدید به قتل کرده است وگفته است که: من ایشان را از روى زمین بر مى دارم، حضرت عسکرى (علیه السلام) به من نوشت:

    عمر او به این کارها کفاف نخواهد داد، از امروز پنح روز بشمار وروز ششم پس از خوارى وذلتى که به او برسر گشته خواهد شد، وچنان شد که آن حضرت فرموده بود.

    16 - إسحاق قال: حدثنی محمد بن الحسن بن شمون قال: حدثنی أحمد بن محمد قال: کتبت إلى أبی محمد علیه السلام حین أخذ المهتدی فی قتل الموالی: یا سیدی الحمد لله الذی شغله عنا، فقد بلغنی أنه یتهددک ویقول والله لأجلینهم عن جدید الأرض فوقع أبو محمد علیه السلام بخطه: ذاک أقصر لعمره، عد من یومک هذا خمسة أیام ویقتل فی الیوم السادس بعد هوان واستخفاف یمر به فکان کما قال علیه السلام.

    http://yon.ir/1Y0Un

    نام کتاب : الکافی- ط الاسلامیة نویسنده : الشیخ الکلینی    جلد : 1  صفحه : 510


    ودر اینجا بعض از کلمات حکمت آمیز حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) ذکر میکنیم:


    1- پرهیز از جدال و شوخی
    لا تُمارِ فَیَذْهَبَ بَهاؤُکَ وَ لا تُمازِحْ فَیُجْتَرَأَ عَلَیْکَ.»:
    جدال مکن که ارزشت میرود و شوخی مکن که بر تو دلیر شوند.
    (تحف العقول ص 486)

    2- تواضع در نشستن
    مَنْ رَضِیَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ یَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِکَتُهُ یُصَلُّونَ عَلَیْهِ حَتّی یَقُومَ.»:
    هر که به پایین نشستن در مجلس خشنود باشد، پیوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخیزد.

    3- هلاکت در ریاست و افشاگری
    دَعْ مَنْ ذَهَبَ یَمینًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِیَ یَجْمَعُ غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْی وَ إِیّاکَ وَ الاِْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّیاسَةِ، فَإِنَّهُما یَدْعُوانِ إِلَی الْهَلَکَةِ.»:
    آن که را به راست و چپ رود واگذار! به راستی چوپان، گوسفندانش را به کمتر تلاشی گِرد آوَرَد. مبادا اسرار را فاش کرده و سخن پراکنی کنی و در پی ریاست باشی، زیرا این دو، آدمی را به هلاکت میکشانند.

    4- گناهی که بخشوده نشود
    مِنَ الذُّنُوبِ الَّتی لا تُغْفَرُ : لَیْتَنی لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا. ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراکُ فِی النّاسِ أَخْفی مِنْ دَبیبِ الَّنمْلِ عَلَی الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِی اللَّیْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»:
    از جمله گنـاهانی کـه آمرزیده نشود ایـن است که [آدمی ] بگوید: ای کاش مرا به غیر از این گناه مؤاخذه نکنند. سپس فرمود: شرک در میان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سیاه در شب تار نهانتر است.

    5- نزدیکتر به اسم اعظم
    بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ أَقْرَبُ إِلَی اسْمِ اللّهِ الاَْعْظَمِ مِنْ سَوادِ الْعَیْنِ إِلی بَیاضِها.»:
    بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» به اسم اعظم خدا، از سیاهی چشم به سفیدیاش نزدیکتر است.

    من الله التوفیق


    علمی که بدنبالش هستیم چیه؟

    امروزه هرکسی بیشتر سرش تو کتاب باشه رو چی خطاب میکنیم ؟

    عالـِم و آگاه !

    و همه شروع میکنیم به: بَه بَه گفتن و تعریف از آقا و خانم فلانی، آیا کارمون درسته ؟!

    بعضی ها بلافاصله میگویند:

    نفرمائید، ایشون فلان مقدار کتاب را خوانده اند! فلان مقدار پایان نامه و مقاله دارند! فلان مقدار حفظ هستند!

    حالا که توجه کردیم به عملکرد خودمون، باید بگیم که ما: علم رو به سیاهی های توی کتابها، معنی کردیم.

    و اینجور معنی کردن یکی از بزرگترین خیانت هایی است که به اول خودمان و بعد به همه ی دوست داران علم و دانش کرده ایم، چرا که به آنها این رو یاد میدهیم:

    اگر همانند یک دستگاه کُـپی هرچه در کتابها نوشته شده، در ذهن ثبت کنی اسم تو را : عالم و آگاه صدا خواهند زد!!

    درحالیکه: اگه این حرف ذره ای درست بود [که علم: فقط سیاهی های کتابها است] دیگر معنی نداشت که خداوند در قرآنش بگوید:

    وَقُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا ١١٤ / طه

    ای پیغمبر بگو : پروردگارا علم مرا زیاد نما.

    عجب!

    مگر شما نگفتید که علم فقط حفظ کردن این سیاهی های کتاب است؟! پس چرا خدا میگوید : بگو من علمت را زیاد کنم ؟!

    مگه خودم نمیتوانم حفظ کنم با حافظه قوی که قبلا خدا به من داده یا توانایی هایی که در تقویت حافظه کسب کرده ام، حفظ کنم و دیگه چه نیازی به خداست که او بخواهد علم من را زیاد کند ؟!

    نکته و تمام حرف در این است که :

    علم، سیاهی کتاب نیست بلکه برعکس : علم نور است

    الْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاء (مصباح الشریعه،ص16)

    علم نور است که باید خدا در دل انسان قرار بدهد و کاری به حفظ سیاهی کتاب ها ندارد

    گرچه این حفظ و فعالیت زمینه است برای بخشیدن علم و نور حقیقی علم از سوی خداست.

    نمونه کسانی که مکتب نرفته و بدون هیچ حفظ مطلبی صاحب علم شده اند بسیار است:

    همچون : رجبعلی خیاط و دیگران که بسیار اند.

     

    #استاد_مجتبی


    تَک خوری نکن ، ضرر داره . !!

    یک وقت جلوی شما یک سبد سیب می آورند، شما اول برای کناریتان بر میدارید، دوباره سیب بعدی را به نفر بعدی میدهید .


    دقت کنید، تا زمانی که برای دیگران برمیدارید سبد مقابل شما می ماند . ولی حالا تصور کنید:

     

    همان اول برای خود بردارید،  میزبان سبد را به طرف نفر بعد می برد .

     نعمتهای خدا نیز اینطور است ،
     

    با بخشش، سبد را مقابل خود نگه دارید .!


    " زندگی کردن با استانداردهای خدا بسیار زیبا خواهد بود . "

    اگه بدنبال دلیل برای این حرف میگردی به این روایت، دقت کن تا متوجه بشی، سبد رو باید جلوی خودت نگه داری:

    امام صادق (علیه‌السلام): إِذَا دَعَا الرَّجُلُ‏ لِأَخِیهِ‏ بِظَهْرِ الْغَیْبِ نُودِیَ مِنَ الْعَرْشِ وَ لَکَ مِائَةُ أَلْفِ ضِعْفِ مِثْلِهِ وَ إِذَا دَعَا لِنَفْسِهِ کَانَتْ لَهُ وَاحِدَةٌ فَمِائَةُ أَلْفٍ مَضْمُونَةٌ خَیْرٌ مِنْ وَاحِدَةٍ لَا یُدْرَى یُسْتَجَابُ لَهُ أَمْ لَا.

    من لا یحضره الفقیه ، الناشر: جماعة المدرّسین فی الحوزة العلمیة، نویسنده : الشیخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 212

    http://yon.ir/GFA7c

     

    اگر شخصی پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا کند، از عرش ندایی می ‌آید که: برای تو صدهزار برابر مثل او است. این در حالی است که اگر برای خودش دعا می ‌کرد، فقط به اندازه همان یک دعایش به او داده می ‌شد.

    حال بنگرید که  صدهزار تا که تضمین شده است، بهتر است یا آن یکی که معلوم نیست مستجاب شود یا نه!

    #استاد_مجتبی

    به نقل از یکی از بزرگان+کلام استاد واستناد روایی.

    دوستان عزیز ارسال نکته و نظراتتان فراموش نشود!!


    ؟! قاضی عبدالجبار معتزلی و شیخ مفید شیعه[مناظره عالمانه و مؤدبانه] ؟!

    جادلهم بالتی هی أحسن

    أنه بینما القاضی ذات یوم فی بغداد ومجلسه مملوء من علماء الفریقین إذ حضر الشیخ المفید قدس‌سره وجلس فی صف النعال،

    آن زمانی که قاضی عبدالجبار معتزلی در بغداد حضور داشت و جلسه ای داشت که در آن علماء فراوانی شرکت کرده بودند از تمامی فرقه ها، که در آن جلسه شیخ مفید (قدس سره) حاضر شد و در کنار کفش ها آخر مجلس نشست،

    ثم قال للقاضی : إن لی سؤالا فان أجزت بحضور هؤلاء الائمة؟

    سپس شیخ مفید به قاضی عبدالجبار گفت: من سوالی دارم اگر اجازه بدهید در حضور این بزرگان مطرح کنم ؟

    فقال القاضی : سل.

    قاضی عبدالجبار گفت : بپرس

    فقال : ما تقول فی هذا الخبر الذی ترویه طائفة من الشیعة (من کنت مولاه فعلی مولاه) أهو مسلم صحیح عن النبی صلى‌الله‌علیه‌وآله یوم الغدیر؟

    شیخ مفید گفت: در مورد این خبری که طائفه شیعیان نقل میکنند (من کنت مولا فعلی مولاه=هرکس من مولای او هستم پس علی مولای اوست)نظرتان چیست؟ آیا این خبر قطعی و صحیح است از پیغمبر صلّی الله علیه و آله در روز غدیر؟

    فقال : نعم خبر صحیح

    قاضی عبدالجبار گفت: بله خبر صحیحی است

    فقال الشیخ : ما المراد بلفظ المولى؟

    شیخ مفید گفت: منظور از لفظ مولی» چیست؟

    قال : هو بمعنى أولى ،

    قاضی عبدالجبار گفت: لفظ مولی بمعنای اولویت و سرپرستی» است

    قال: فما هذا الخلاف والخصومة بین الشیعة والسنة؟

    شیخ مفید گفت: پس اگر روایت صحیح است ، این اختلاف بین شیعه و سنی چیست ؟

    فقال القاضی : أیها الاخ هذه روایة وخلافة أبی بکر درایة ، والعادل لا یعادل الروایة بالدرایة

    قاضی گفت: ای برادر من کنت مولاه فعلی مولاه» روایت و نقل است ، در حالیکه خلافت أبوبکر درایة جمع شدن مردم پیرامون او» است ، و انسان منصف یک نقل را با اجتماع مردم که بطور قطع از آن مطلع هستیم برابری نمیدهد!

    فقال الشیخ : ما تقول فی قول النبی صلى‌الله‌علیه‌وآله (حربک حربی وسلمک سلمی)؟

    پس شیخ مفید گفت: درباره گفتار پیغمبر صلّی الله علیه و آله که فرممود (دشمن تو دشمن من است و دوست تو دوست من است علی) چه میگویی؟

    قال القاضی : الحدیث صحیح،

    قاضی گفت: حدیث صحیحی است

    فقال : ما تقول فی أصحاب الجمل؟

    شیخ مفید گفت: درباره اصحاب جنگ جمل -که بر علی علیه السلام خروج کردند- چه می گویی؟

    فقال القاضی : أیها الاخ إنهم تابوا

    قاضی عبدالجبار پاسخ داد: ای برادر آنها توبه کردند از عمل خویش

    فقال الشیخ : أیها القاضی الحرب درایة والتوبة روایة وأنت قررت فی حدیث الغدیر ان الروایة لا تعارض الدرایة ،

    پس شیخ مفید گفت: ای قاضی ، جنگ و خروج آنان درایت است -بطور قطع به ما رسیده و اجتماع آنان را دیده- ولی توبه کردن آنها نقل و احتمال است ، و خود شما -قاضی- در حدیث غدیر اقرار کردید که روایت توانایی مقابله با درایت را ندارد !

     - در نتیجه : اصحاب جمل دشمن پیغمبر هستند و کافر که بر امام زمان خویش خروج کردند و احتمال توبه آنها منتفی است -

    فبهت القاضی ولم یحر جوابا ووضع رأسه ساعة ثم رفعه وقال من أنت؟!

    پس قاضی عبدالجبار مبهوت ماند و پاسخی برای جواب نیافت ، و سر خود را پایین انداخت و دقایقی را فکر کرد سپس سر خود را بالا آورد و گفت : تو کیستی که استدلال کردی ؟!

    قال : خادمک محمد بن محمد بن النعمان الحارثی

    شیخ مفید گفت: محمد بن محمد بن نعمان حارثی هستم

    فقام القاضی وأجلسه فی مجلسه على مسنده وقال : أنت المفید» حقا،

    قاضی عبدالجبار از مکان خودش بلند شد و شیخ مفید را در صدر مجلس که جایگاه خود قاضی عبدالجبار بود نشاند و گفت : حقیقتاً که لقب مفید برازنده شماست

    فانقبض فرق المخالفین وتغیرت وجوه علماء المجلس وهمهموا فلما ابصر القاضی ذلک منهم

    پس از دیدن چنین صحنه ای -که قاضی عبدالجبار مکان خودش را به شیخ مفید داد و مورد احترام او قرار گرفت- چهره علماء مخالفین -عامه- درهم شد و تغییر کرد و شروع کردن با یکدیگر صحبت کردن و همهمه ای برپا شد ، قاضی عبدالجبار این عملکرد علماء حاضر در مجلس را که دید

    قال : أیها الفضلاء إن هذا الرجل أمنی وأنا عجزت عن جوابه فان کان عندکم جواب عما ذکره فقولوا حتى اجلسه فی مجلسه الاول، فسکتوا وتفرقوا ،

    قاضی گفت: ای کسانی که اهل فضل و علم هستید! این مرد -شیخ مفید- با من مناظره ای کرد و بر من غالب شد و من از پاسخگویی به آن ناتوان هستم ، اگر در میان شما کسی هست که جوابی دارد، بلند شود و جواب خود را بگوید تا این مرد را در جایگاه اول خودش -در آخر مجلس- بنشانم ، پس همه ی علماء ساکت شدند و متفرق شدند

    فوصل خبر المناظرة إلى عضد الدولة فأرسل إلى المفید (ره) وأحضره وسأله عما جرى

    خبر مناظره شیخ مفید و قاضی عبدالجبار به اطلاع حاکم وقت عضد الدوله رسید ، پس به دنبال شیخ مفید فرستاد و او را احضار کرد و ماجرا را از او پرسید

    فأخبره فأکرمه غایة الاکرام وأمر له بجوائز عظام ، وارکبه مرکبا حسنا وکان فرسا محلى باینة ، وأمر له بوظیفة تجری علیه.

    پس شیخ مفید ماجرا را برای حاکم نقل کرد ، و حاکم عضد الدولة نیز به پاس تشکر و قدر دانی از شیخ مفید ، در نهایت حد اکرام او را تکریم کرد و هدایای بزرگی به شیخ تقدیم نمود و مرکبی هموار و خوب در اختیار شیخ قرار داد که اسبی بود زین شده و به شیخ منصبی داد که بر آن عمل کند.

    تهذیب  الأحکام نویسنده : شیخ الطائفة    جلد : 0  صفحه : 11

    http://yon.ir/6bdG1

    و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین


    * اطلاعات آمـاری قیام سیدالشهداء علیه السلام * 3

      آمار اصحاب امام حسین(علیه السلام)

    * روز عاشورا

    1. مشهورترین و پرگوینده‌ترین قول، ۷۲ نفر است. ابومِخنَف به نقل از ضحاک بن عبدالله مشرقی، یاران امام حسین(علیه السلام) را در روز عاشورا ۷۲ نفر (۳۲ نفر سواره و ۴۰ پیاده) نوشته است:

    و لما أصبح الحسین علیه السّلام یوم الجمعة عاشر محرّم-و فی روایة: یوم السبت-عبأ أصحابه، و کان معه اثنان و ثلاثون فارسا و أربعون راجلا .

    مقتل الحسین علیه السلام نویسنده : موفق بن احمد خوارزمی جلد : 2  صفحه : 6

    http://yon.ir/8TNcJ

    2. گزارش حصین بن عبدالرحمن از سعد بن عبیده که یاران امام(علیه السلام) را نزدیک به ۱۰۰ نفر دانسته است :

    قَالَ سَعْدٌ: وَإِنِّی لَأَنْظُرُ إِلَیْهِمْ، وَإِنَّهُمْ لَقَرِیبُ مِائَةِ رَجُلٍ، فَفِیهِمْ مِنْ صُلْبِ عَلِیٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ خَمْسَةٌ أَوْ سَبْعَةٌ، وَعَشَرَةٌ مِنَ الْهَاشِمِیِّینَ، .

     تاریخ الاسلام - ت تدمری نویسنده : الذهبی، شمس الدین جلد : 5  صفحه : 15

    http://yon.ir/wpH9S

    3. مسعودی نویسنده کتاب اثبات الوصیه ۶۱ نفر نوشته است:

    . و روی ان عدتهم فی ذلک الیوم کانت واحدا و ستین رجلا .

    اثبات الوصیة نویسنده : المسعودی، علی بن الحسین  صفحه : 166

    http://yon.ir/sHWSC

    4. سید محمد کرکی حائری و مرحوم مجلسی در بحار جلد45 صفحه 4 (بنابر روایتی) ۱۱۴ نفر نوشته اند :

    ثمّ إنّ الحسین علیه‌السلام عبّأ أصحابه وکان ذلک الیوم یوم عاشوراً ، وکان معه اثنان وثلاثون فارساً وأربعون راجلاً ، وفی روایة اُخرى : إثنان وثمانون راجلاً ، فجعل على میمنته زهیر بن القین ، وعلى میسرته حبیب بن مظاهر ، ودفع اللواء إلى أخیه العبّاس ، وثبت الحسین علیه‌السلام مع أهل بیته فی القلب .

    تسلیة المُجالس وزینة المَجالس نویسنده : الکرکی الحائری، السید محمد  جلد : 2  صفحه : 275

    http://yon.ir/IlJDK

    * گزارش ۷۲ نفر به اعتبار قدمت و اعتبار منابع و نیز کثرت ناقلان آن، قابل اعتمادتر است.

    * ترکیب قبیله‌ای یاران امام حسین(علیه السلام)

    یکی از محققان معاصر، فهرستی ۱۰۴ نفره از ترکیب قبیله‌ای شهدای بنی هاشم و غیر آنان از آغاز نهضت به شرح ذیل آورده است:

    * اطلاعات آمـاری قیام سیدالشهداء علیه السلام * 2

      آمار اصحاب امام حسین(علیه السلام)

     در کربلا (پیش از عاشورا)

    1. عمّار دهنی به نقل از امام باقر(علیه السلام) یاران امام حسین(علیه السلام) را هنگام ورود به کربلا ۱۴۵ نفر (۴۵ نفر سواره و ۱۰۰ نفر پیاده) ذکر کرده است:

    و کان عبید اللَّه قد جهّز الجیش لملاقاته، فوافوه بکربلاء، فنزلها و معه خمسة و أربعون نفسا من الفرسان و نحو مائة راجل، فلقیه الحسین و أمیرهم عمر بن سعد بن أبی وقّاص، و کان عبید اللَّه ولّاه الری، و کتب له بعهده علیها إذا رجع من حرب الحسین .

    الإصابة فی تمییز الصحابة نویسنده : العسقلانی، ابن حجر جلد : 2  صفحه : 71

    http://yon.ir/pR5Ha

    2. برخی مورخان ۸۹ نفر نوشته‌اند، با این توضیح که ۵۰ نفر اصحاب امام، ۲۰ نفر از از سپاه دشمن (که به امام پیوستند) و ۱۹ نفر از اهل بیت امام (علیهم السلام) :

    . وَقُتلَ أَصْحَابُهُ حَوْلَهُ، وَکَانُوا خَمْسِیْنَ، وَتَحوَّلَ إِلَیْهِ مِنْ أُوْلَئِکَ عِشْرُوْنَ .

    وَکَانَ الحُسَیْنُ فِی خَمْسِیْنَ رَجُلاً، مِنْهُم تِسْعَةَ عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ.

     سیر اعلام النبلاء - ط الرساله نویسنده : الذهبی، شمس الدین جلد : 3  صفحه : 298 و 300

    http://yon.ir/F2ZA3

    3. یعقوبی اصحاب و اهل بیت امام را ۶۲ یا ۷۲ نفر گزارش کرده است:

    . فلقی الحسین بموضع على الفرات یقال له کربلاء و کان الحسین فی اثنین و ستین، أو اثنین و سبعین رجلا من أهل بیته و أصحابه .

    تاریخ الیعقوبی نویسنده : احمد بن ابی یعقوب  جلد : صفحه : 243

    http://yon.ir/0h6sX

    4. مسعودی تنها مورخی است که آمار اصحاب امام را هنگام روانه شدن به کربلا به همراه سپاه حرّ، ۵۰۰ سوار و حدود ۱۰۰ پیاده نوشته است - و مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۷۴. گزارش مسعودی را نقل کرده‌اند، اما به جای ۵۰۰ سوار، ۱۰۰۰ سوار نوشته‌اند :

    وقال المسعودی فی کتاب مروج الذهب فعدل الحسین إلى کربلاء وهو فی مقدار ألف فارس من أهل بیته وأصحابه ونحو مائة راجل فلم یزل یقاتل حتى قتل صلوات الله علیه .

    بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث نویسنده : العلامة المجلسی  جلد : 45  صفحه : 74

    http://yon.ir/3wpia

    * از مجموع گزارش‌های دیگر، این نتیجه را می‌توان گرفت که یاران امام بین ۷۰ تا ۹۰ نفر بوده‌اند.

    مِن اللهِ توفیق


    تبلیغات

    آخرین ارسال ها

    آخرین جستجو ها

    کرم ضد چروک و لیفتینگ،کرم جوانسازی،کرم ضد لک و روشن کننده،کرم شب، آموس وان دوربین مداربسته جاز موزیک روزگذر فعالیت های درون مدرسه ای تعبیر خواب از گذشته های من در آوروپا شومالی 2001 موزه درد معاصر سلامت لند کسب و کار و تجارت